جدول جو
جدول جو

معنی زودرام - جستجوی لغت در جدول جو

زودرام
آنکه بزودی رام شود، (آنندراج) :
آن مرغ زودرام که آوردمش کمین
دام فریب آب که و دانۀ که بود،
وحشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملودرام
تصویر ملودرام
ملودرام (Melodrama) یک ژانر در هنرهای نمایشی، ادبیات و سینما است که بر پایه ابراز احساسات قوی و بیان دراماتیک و اغلب با استفاده از عناصر موسیقی تأکید دارد. این واژه از ترکیب کلمات `ملودی` (Melody) و `دراما` (Drama) برای توصیف یک نوع واقعیت پردازی طراحی شده است که به دنبال ایجاد احساسات قوی در مخاطبین است.
ویژگی های اصلی ملودرام عبارتند از:
1. آشکارسازی احساسات : این ژانر اغلب از طریق عمل به ویژه نمایشگری احساسات شخصیت ها، اشکال رفتاری نمایشی، و کشف احساسات مخفی به کار می رود.
2. تنوع احساسات : شخصیت ها در ملودرام ممکن است از احساسات شدید عشق، غم، ناراحتی، ترس و خشم تا حس زیبایی، امید و شادی تجربه کنند.
3. موسیقی و ملودی : استفاده از موسیقی برای تقویت و تأثیر بخشیدن به احساسات شخصیت ها و ساختارهای دراماتیک برجسته است.
4. پیچیدگی در داستان : معمولاً داستان های ملودرام شامل موضوعات پیچیده و واقع گرایانه ای هستند که در آن انتظارات و آرزوهای شخصیت ها معمولاً با موانع و چالش های قوی روبرو می شوند.
5. معماری نمادین : استفاده از نمادها، تصاویر و تصاویر برای نمایش عمیق تر احساسات و موضوعات.
ملودرام ها معمولاً در سینما، تئاتر، تلویزیون و حتی ادبیات استفاده می شوند و جذابیت زیادی برای مخاطبانی دارند که از تجربه ی احساسی و دراماتیک به خصوص لذت می برند.
نوعی نمایش یا فیلم که در اصل، ساده و احساسی اند و بیشتر با درگیر کردن احساس تماشاگر سر و کار دارند تا با درگیر کردن ذهن او. در ملودرام، مسائل اخلاقی به تقابل خیر و شر محدود می شود و شخصیت ها عمدتا یا خوبند و یا بد. در این نمایش ها فضایل خوب ستوده می شوند و با پیروزی یا موفقیت شخصیت خوب ماجرا، معمولا به خوبی و خوشی، همه چیز به پایان می رسد.در سال های آغازین تاریخ سینما و با ریشه دار شدن فیلم های بلند روایی، ملودرام ها بسیار پر طرفدار بودند
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نودران
تصویر نودران
شاگردانه و انعامی که به شاگرد خیاط بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودخشم
تصویر زودخشم
کم حوصله و تندخو، کسی که زود خشمناک شود
فرهنگ فارسی عمید
کسی که در کارها به رای و نظر دیگران توجه نمی کند و به میل خود عمل می کند، خودسر، مستبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودکام
تصویر خودکام
خودرای، کسی که به کام و مراد یا آرزوی خود رسیده است، کامروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
زودیابنده، تیزهوش، هوشیار، باهوش، تیزفهم، تندفهم، برای مثال همی بود تا زرد گشت آفتاب / نشست از بر بارۀ زودیاب (فردوسی - ۶/۴۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملودرام
تصویر ملودرام
نمایش توام با موسیقی، رقص و آواز، داستان غم انگیزی که پایان بدی نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردفام
تصویر زردفام
زرد رنگ، هر چیزی که رنگش زرد باشد، برای مثال چو خورشید خنجر کشید از نیام / پدید آمد آن مطرف زردفام (فردوسی - ۸/۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودرنج
تصویر زودرنج
نازک دل، کسی که زود برنجد و آزرده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودرای
تصویر خودرای
آنکه بفکر خود کار کند و به رای دیگران اعتنانکند خودسر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بکام و میل خود رسیده باشد خود سر خود رای، هوی پرست هوس جوی
فرهنگ لغت هوشیار
قطعات مکعب مستطیل سربی بابعاد مختلف که برای پر کردن جای خالی در سطور چیده شده و تنظیم سطر حاوی حروف بکار میرود، واحد اندازه فواصل بین حروف معادل 48 پند
فرهنگ لغت هوشیار
قطعات مکعب مستطیل سربی بابعاد مختلف که برای پر کردن جای خالی در سطور چیده شده و تنظیم سطر حاوی حروف بکار میرود، واحد اندازه فواصل بین حروف معادل 48 پند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکیبی است از آواز و رقص. در این سبک نمایش بازی کنان میخندند و میخوانند و گریه میکنند و میگریانند و خوشحال میشوند و خوشحال میکنند میرقصند و فریاد میزنند و آواز میخوانند زندگی میکنند و میمیرند و از مجموع این عملیات تماشا کنندگان را محظوظ میسازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نودران
تصویر نودران
پولی که بعنوان انعام بشاگردان اصناف دهند، مژدگانی، صله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
تیز فهم، تیز هوش، سریع الانتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودرنج
تصویر زودرنج
((رَ))
آن که زود متأثر و رنجیده خاطر شود، نازک دل، حساس
فرهنگ فارسی معین
((مِ لُ دِ))
درام عامه پسند موزیکال با ویژگی های نمایشی و حرکت های بدنی که موضوع آن معم ولاً غیرواقعی و اغراق آمیز است
فرهنگ فارسی معین
((مِ زُ دِ))
لایه زاینده میانی جنین که بین روپوست و درون پوست قرار دارد و از آن بافت پیوندی و عضلات و استخوان ها و دستگاه ادراری تناسلی و سیستم گردش خون پدید می آید، میان پوست (واژه فرهنگستان)، لایه میانی در پوشش خارجی خزه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خودکام
تصویر خودکام
خودسر، خودرای، هوی پرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
تیزهوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زردفام
تصویر زردفام
آن چه به رنگ زرد باشد، زردرنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خودرای
تصویر خودرای
((~. رَ))
آن که به فکر خود کار کند و به رأی دیگران اعتنا نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زودرنج
تصویر زودرنج
حساس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
Quickminded, Quickwitted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودرنج
تصویر زودرنج
Peevish, Crotchety
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
Precociousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
сообразительный , остроумный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
раннее развитие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودرنج
تصویر زودرنج
сварливый , раздражительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
schlagfertig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودرسی
تصویر زودرسی
Frühreife
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودرنج
تصویر زودرنج
griesgrämig, reizbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زودفهم
تصویر زودفهم
спритний , дотепний
دیکشنری فارسی به اوکراینی