جدول جو
جدول جو

معنی نودران

نودران
شاگردانه و انعامی که به شاگرد خیاط بدهند
تصویری از نودران
تصویر نودران
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نودران

نودران

نودران
پولی که بعنوان انعام بشاگردان اصناف دهند، مژدگانی، صله
نودران
فرهنگ لغت هوشیار

نودران

نودران
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، در 8500 گزی جنوب غربی فیروزآباد، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 277 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه، محصولش غلات و برنج، شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

نودران

نودران
شاگردانه. فغیاز. برمغاز. دزدران. (یادداشت مؤلف). نوداران. نودارانه. نودارانی. نودرانی. رجوع به نوداران و نودرانی شود، نوکران و شاگردان (؟). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نوداران

نوداران
پولی که بعنوان انعام بشاگردان اصناف دهند، مژدگانی، صله
نوداران
فرهنگ لغت هوشیار

دودران

دودران
دهی است از دهستان ساردوئیۀ شهرستان ساردوئیه. 250 تن سکنه. آب آن از رودخانه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

نوبران

نوبران
قصبۀ مرکزی بخش مزدقانچای شهرستان ساوه، در 60 هزارگزی غرب ساوه بر سر راه ساوه به همدان در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 2469 تن سکنه دارد. آب قصبه از10 رشته قنات کوچک و یک قنات بزرگ تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بنشن و سیب زمینی و میوه های سردسیری و شغل مردم آن زراعت و قالیچه بافی و کارگری است. مزارع مادآباد، علی کوسج، مرسعلی بلاغی، دوقان، قره گل جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

نوردان

نوردان
در حال نوردیدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوردیدن شود
لغت نامه دهخدا