جدول جو
جدول جو

معنی زودتر - جستجوی لغت در جدول جو

زودتر
پیش تر از وقت مقرر، تندتر، سریع تر
تصویری از زودتر
تصویر زودتر
فرهنگ فارسی عمید
زودتر
(تَ)
پیشتر از وقت مقرر. مقابل دیرتر. (فرهنگ فارسی معین) :
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به برما که ببایی.
منوچهری.
، تندتر. سریعتر. به شتاب تر. (فرهنگ فارسی معین). سریعتر و جلدتر و به تعجیل و به شتاب و به چابکی و چالاکی. (ناظم الاطباء) ، بقدر امکان. (ناظم الاطباء). رجوع به زوتر شود
لغت نامه دهخدا
زودتر
بتعجیل و بشتاب پیشتر از وقت مقرر
تصویری از زودتر
تصویر زودتر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوتر
تصویر زوتر
زودتر، پیش تر از وقت مقرر، تندتر، سریع تر
فرهنگ فارسی عمید
مخفف زودتر، (آنندراج)، زودتر و بتعجیل و بشتاب، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
چو این نامه بخوانی هر چه زوتر
بکن تدبیر شهرآرای دختر،
(ویس و رامین)،
بر مسکنش هر لحظه من نالم ز درد جان و تن
یارب ز لطف خویشتن بازش به من زوتر رسان،
جوهری (از یادداشت بخطمرحوم دهخدا)،
دامن او گیر زوتر بی گمان
تا رسی در دامن آخر زمان،
مولوی،
منتظر در غیب جان مرد و زن
مول مولت چیست زوتر گام زن،
مولوی (یادداشت ایضاً)،
زن توقف کرد، مردش بانگ زد
کای عدو زوتر ترا این می سزد،
مولوی (یادداشت ایضاً)،
رجوع به زودتر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زود تر
تصویر زود تر
پیشتر از وقت مقرر مقابل دیر تر، تند تر سریعتر شتابتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوتر
تصویر زوتر
زود تر بشتاب تر
فرهنگ لغت هوشیار
بدتر
فرهنگ گویش مازندرانی