جدول جو
جدول جو

معنی زواقیل - جستجوی لغت در جدول جو

زواقیل
(زَ)
دزدان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زواقیل العمامه، برآمدگی موی از زیر عمامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زواقیل
دزدان
تصویری از زواقیل
تصویر زواقیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
ناقوس ها، زنگهای بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود، جمع واژۀ ناقوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حواصیل
تصویر حواصیل
پرنده ای آبچر با منقار بلند، گردن دراز و پاهای دراز، غم خورک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماقیل
تصویر سماقیل
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یواقیت
تصویر یواقیت
یاقوت ها، نوعی سنگهای معدنی گران بها، یاکندها، کنایه از لبان سرخ معشوق، جمع واژۀ یاقوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواقیت
تصویر مواقیت
میقات ها، محل قرارها، محلهای احرام بستن حجاج، وقت ها، هنگام ها، جمع واژۀ میقات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثاقیل
تصویر مثاقیل
مثقال ها، مقادیر کم، جمع واژۀ مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
خاقان ها، لقب پادشاهان چین و ترکستان، شاهنشاهان، جمع خاقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عواقیل
تصویر عواقیل
عاقول ها، قسمت معظم دریاها و امواج آنها، پیچ و خم رودبارها، کارهای پوشیده و درهم، خارشترها، جمع واژۀ عاقول
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
جمع واژۀ زاقی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فریاد و بانگ کننده و خروس. (آنندراج).
- امثال:
هو اثقل من الزواقی، لانهم کانوا یسمرون فاذا صاحت الدیکه تفرقوا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زاقی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عاقول. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عاقول شود.
- عواقیل الامور، کارهای سخت و درهم پیچیده. (آنندراج). پیچیدگی و درهم برهمی کارها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نواقلی
تصویر نواقلی
منسوب به نواقل. یا اداره نواقلی اداره طرق اداره راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیر
تصویر نواقیر
جمع ناقور، کرنای ها جمع ناقور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثاقیل
تصویر مثاقیل
جمع مثقال: مثاقیل سه گونه مثقال نزد مروارید فروشها معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصاقیل
تصویر عصاقیل
گرد باد ها
فرهنگ لغت هوشیار
رمن است و تک ندارد برخی عسقل را تک آن دانسته اند سراب (این واژه پارسی است بنگرید به سراب)، پاره های پراکنده ابر پاره ابر، سماروغ سپید از گیاهان، ساگ زیرزمینی (ساگ ساق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یواقیخ
تصویر یواقیخ
جمع یافوخ، جاندانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یواقیت
تصویر یواقیت
جمع یاقوت، جمع یاقوت، : از ریشه پارسی یاغوت ها یاکند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
جمع ناقوس، درای ها جمع ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراقیل
تصویر عراقیل
به گونه رمن دشواری ها
فرهنگ لغت هوشیار
از سماک پارسی سماک گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته سماقیان میباشد این گیاه بشکل درخت یا درختچه میباشد برگهایش متناوب و مرکب و شانه یی است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه این گیاه کوچک و شفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی به عنوان تب بر مصرف میشود گرد میوه اش ترش و خوش طعم است و جهت چاشنی اغذیه به کار میرود. سماک تتری تتم. یا سماق سمی. گونه ای سماق که در امریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج به کار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی به کار میرود در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از به کار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. یا سماق کاذب. سماق هرز. یا سماق هرز. گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک به نام لاک ژاپن میسازند سماق کاذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
جمع خاقان، از ریشه ترکی شاهنشاهان جمع خاقان خاقانان پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حواصیل
تصویر حواصیل
حواصل تیرنگ وکا (گویش مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواقلی
تصویر اواقلی
ترکی برده غلام معمولی (ساده) که در خدمت شاهان صفویه بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواقید
تصویر رواقید
خم بزرگ، خم زفت اندود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواقیل العمامه
تصویر زواقیل العمامه
بر و نموی مویی که از زیر دستار بیرون آمده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواقی
تصویر زواقی
جمع زاقی، فریادها، بانگ کنندگان، خروسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواقیل
تصویر عواقیل
جمع عاقول، کوهه ها خیزابه ها کار های در هم رودبار های کژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حواصیل
تصویر حواصیل
((حَ))
حواصل، غم خورک، ماهی خور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواقیت
تصویر مواقیت
((مَ))
جمع میقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
((نَ))
جمع ناقوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یواقیت
تصویر یواقیت
((یَ))
جمع یاقوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
Stoicism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رواقیت
تصویر رواقیت
стоицизм
دیکشنری فارسی به روسی