دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو شود
دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو شود
نیست شدن، زدوده شدن، از بین رفتن، دور شدن، کنایه از مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان به سوی مغرب، کنایه از هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو به انحطاط می گذارد زوال پذیرفتن: نیست شدن، فانی شدن
نیست شدن، زدوده شدن، از بین رفتن، دور شدن، کنایه از مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان به سوی مغرب، کنایه از هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو به انحطاط می گذارد زوال پذیرفتن: نیست شدن، فانی شدن
خدمتکار، پرستار بیماران، پرستار زندانیان، برای مثال بهارش تویی غم گسارش تویی / بدین تنگ زندان زوارش تویی (فردوسی - ۳/۳۳۴)، شادان شده ای که من به یمگان / درمانده و خوار و بی زوارم (ناصرخسرو - ۴۱۸)
خدمتکار، پرستار بیماران، پرستار زندانیان، برای مِثال بهارش تویی غم گسارش تویی / بدین تنگ زندان زوارش تویی (فردوسی - ۳/۳۳۴)، شادان شده ای که من به یمگان / درمانده و خوار و بی زوارم (ناصرخسرو - ۴۱۸)
جمع واژۀ غزوه. (غیاث اللغات) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غزوه شود: و چون اهل فضل در ایام ایشان (سلجوقیان) حظی نیافته اند و به شرح حالات و مقالات و غزوات ایشان اعتنایی ننموده کس از ایشان یاد نیاورد و از معالی و مآثر ایشان یادگاری نماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری شمسی ص 7). بر سر غزوات سلطان آییم. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 257)، {{اسم خاص}} جنگهایی است که پیغامبر {{صفت}} در آن شرکت میفرموده است، مقابل سرایا (ج سریه) که جنگهایی بود که به امر رسول (ص) بی حضور او انجام میشد. صاحب امتاع الاسماع غزوات پیغمبر را مرتب برحسب تاریخ وقوع چنین آورده است: 1- غزوۀ ابواء یا غزوۀ ودّان. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 2- غزوۀ بواط. 3- غزوۀبدرالاولی یا سفوان. در طبقات ابن سعد به نام غزوۀطلب کرزبن جابر الفهری آمده است. 4- غزوۀ عشیره یا ذی العشیره. در طبقات ابن سعد تنها ذی العشیره آمده است. 5- غزوۀ بدر. 6- غزوۀ بنی قینقاع. 7- غزوه السویق. 8- غزوۀ قراره الکدر یا غزوۀ قرقره بنی سلیم و غطفان. در طبقات ابن سعد: غزوۀ قرقره الکدر یا قراره الکدر. 9- غزوۀ ذی امر در نجد. در طبقات ابن سعد: غزوۀ غطفان. 10- غزوۀ بنی سلیم در فرع. 11- غزوۀ احد. 12- غزوۀ حمراءالاسد. 13- غزوۀ بئر معونه. در طبقات ابن سعد به نام سریۀ منذربن عمرو آمده است. 14- غزوه الرجیع. در طبقات ابن سعد به نام سریۀمرثدبن ابی مرثد آمده. در حاشیۀ ص 174 امتاع الاسماع نیز اسم سریه برده شده است. 15- غزوۀ بنی نضیر. 16- غزوۀ بدرالموعد یا غزوۀ بدرالصفراء. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 17- غزوۀ ذات الرقاع یا غزوۀ نجد. در طبقات ابن سعد تنها نام نخست ذکر شده است. 18- غزوۀ دومهالجندل. 19- غزوه المریسیع یاغزوۀ بنی المصطلق. در طبقات ابن سعد نام نخست آمده است. 20- غزوۀ خندق یا احزاب. 21- غزوۀ بنی قریظه. 22- غزوه القرطاء. در طبقات ابن سعد نیامده است. 23-غزوۀ بنی لحیان یا عسفان. در طبقات ابن سعد: بنی لحیان. 24- غزوه الغابه یا ذی قرد. در طبقات ابن سعد: الغابه. 25- غزوۀ خیبر. 26- غزوۀ وادی القری. در طبقات ابن سعد سریه به حساب آمده است. 27- غزوه القضاء. ظاهراً همان است که ابن سعد در طبقات عمره القضیه آورده است. 28- غزوۀ مؤته یا جیش الامراء. ابن سعد درطبقات آن را سریه شمرده است. 29- غزوۀ ذات السلاسل.در طبقات ابن سعد: سریۀ ذات السلاسل. 30- غزوۀ فتح مکه یا عام الفتح. 31- غزوۀ حنین یا غزوۀ هوازن. 32- غزوۀ طائف. 33- غزوۀ تبوک یا غزوه العسره. 34- غزوۀ اکیدر دومه الجندل. در طبقات ابن سعد نیامده است. در طبقات ابن سعد 27 غزوه یاد شده و به قول بعضی 29 غزوه است. و بعضی خیبر و وادی القری را یکی شمرده اند. و در نه غزوه از غزوات مذکور حضرت رسول خود به جنگ پرداخته است و آنها عبارتند از بدر، احد، مریسیع (بنی المصطلق) ، خندق، قریظه، خیبر، فتح مکه، حنین و طائف. رجوع به الطبقات الکبری تألیف ابن سعد چ بیروت 1376هجری قمری ج 2 ص 5 و 6 و فهرست همین جلد شود
جَمعِ واژۀ غَزوَه. (غیاث اللغات) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غزوه شود: و چون اهل فضل در ایام ایشان (سلجوقیان) حظی نیافته اند و به شرح حالات و مقالات و غزوات ایشان اعتنایی ننموده کس از ایشان یاد نیاورد و از معالی و مآثر ایشان یادگاری نماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری شمسی ص 7). بر سر غزوات سلطان آییم. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 257)، {{اِسمِ خاص}} جنگهایی است که پیغامبر {{صِفَت}} در آن شرکت میفرموده است، مقابل سرایا (ج ِ سریه) که جنگهایی بود که به امر رسول (ص) بی حضور او انجام میشد. صاحب امتاع الاسماع غزوات پیغمبر را مرتب برحسب تاریخ وقوع چنین آورده است: 1- غزوۀ ابواء یا غزوۀ ودّان. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 2- غزوۀ بُواط. 3- غزوۀبدرالاولی یا سَفَوان. در طبقات ابن سعد به نام غزوۀطلب کرزبن جابر الفهری آمده است. 4- غزوۀ عُشَیره یا ذی العشیره. در طبقات ابن سعد تنها ذی العشیره آمده است. 5- غزوۀ بدر. 6- غزوۀ بنی قَینُقاع. 7- غزوه السَویق. 8- غزوۀ قراره الکُدر یا غزوۀ قرقره بنی سلیم و غطفان. در طبقات ابن سعد: غزوۀ قرقره الکدر یا قراره الکدر. 9- غزوۀ ذی امر در نجد. در طبقات ابن سعد: غزوۀ غطفان. 10- غزوۀ بنی سُلیم در فُرع. 11- غزوۀ اُحُد. 12- غزوۀ حمراءالاسد. 13- غزوۀ بئر معونه. در طبقات ابن سعد به نام سریۀ منذربن عمرو آمده است. 14- غزوه الرجیع. در طبقات ابن سعد به نام سریۀمرثدبن ابی مرثد آمده. در حاشیۀ ص 174 امتاع الاسماع نیز اسم سریه برده شده است. 15- غزوۀ بنی نضیر. 16- غزوۀ بدرالموعد یا غزوۀ بدرالصفراء. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 17- غزوۀ ذات الرقاع یا غزوۀ نجد. در طبقات ابن سعد تنها نام نخست ذکر شده است. 18- غزوۀ دومهالجندل. 19- غزوه المُرَیسیع یاغزوۀ بنی المصطلق. در طبقات ابن سعد نام نخست آمده است. 20- غزوۀ خندق یا احزاب. 21- غزوۀ بنی قریظه. 22- غزوه القُرَطاء. در طبقات ابن سعد نیامده است. 23-غزوۀ بنی لحیان یا عُسفان. در طبقات ابن سعد: بنی لحیان. 24- غزوه الغابه یا ذی قَرَد. در طبقات ابن سعد: الغابه. 25- غزوۀ خیبر. 26- غزوۀ وادی القری. در طبقات ابن سعد سریه به حساب آمده است. 27- غزوه القضاء. ظاهراً همان است که ابن سعد در طبقات عمره القضیه آورده است. 28- غزوۀ مُؤتَه یا جیش الامراء. ابن سعد درطبقات آن را سریه شمرده است. 29- غزوۀ ذات السلاسل.در طبقات ابن سعد: سریۀ ذات السلاسل. 30- غزوۀ فتح مکه یا عام الفتح. 31- غزوۀ حنین یا غزوۀ هوازن. 32- غزوۀ طائف. 33- غزوۀ تبوک یا غزوه العسره. 34- غزوۀ اکیدر دومه الجندل. در طبقات ابن سعد نیامده است. در طبقات ابن سعد 27 غزوه یاد شده و به قول بعضی 29 غزوه است. و بعضی خیبر و وادی القری را یکی شمرده اند. و در نه غزوه از غزوات مذکور حضرت رسول خود به جنگ پرداخته است و آنها عبارتند از بدر، احد، مریسیع (بنی المصطلق) ، خندق، قریظه، خیبر، فتح مکه، حنین و طائف. رجوع به الطبقات الکبری تألیف ابن سعد چ بیروت 1376هجری قمری ج 2 ص 5 و 6 و فهرست همین جلد شود
خلاصه چیزی برگزیده شیئی، آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات بر میوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر انگور و خرما) شتر گاو بز گوسفند و حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق میگیرد و زکات هر یک از آنها را نصابی است. مال الزکات به حکم آیه 60 از سوره 9 قران مخصوص طبقات معینی از مردم است (بر خلاف فیء و غنیمت زکات شامل حال خاندان رسول نمیشود)، جمع زکوات. توضیح: رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه است و در رسم الخط قرانی زکوه ولی به شیوه نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس کنید با حیات مشکلات
خلاصه چیزی برگزیده شیئی، آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات بر میوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر انگور و خرما) شتر گاو بز گوسفند و حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق میگیرد و زکات هر یک از آنها را نصابی است. مال الزکات به حکم آیه 60 از سوره 9 قران مخصوص طبقات معینی از مردم است (بر خلاف فیء و غنیمت زکات شامل حال خاندان رسول نمیشود)، جمع زکوات. توضیح: رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه است و در رسم الخط قرانی زکوه ولی به شیوه نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس کنید با حیات مشکلات
عضو طولانی و نسبتا طویل و متحرک که در حفره دهانی قرار دارد و در انتها به وسیله قسمتی بنام) بند زبان (بکف دهان و استخوان لامی چسبیده و نوک آن آزاد است و جهت اعمال بلع و مکالمه و تغییرات صدا بکار میرود و ضمنا عضو اصلی حس ذایقه است لسان. یا بن زبان قسمت انتهایی زبان که به کف دهان متصل میشود انتهای زبان. یا بند زبان مهار زبان. یا زبان کوچک شراع الحنک. یا زبان گاو نوعی پیکان تیر شکاری، گاو زبان. یا زبان زبان قسمت آزاد ابتدای زبان که متحرک است و میتواند از دهان خارج شود نوک زبان. یا زبان به چیزی باز کردن آنرا به زبان آوردن بدان تفوه کردن، یا زبان تر کردن سخن گفتن، لقمه در دهان گذاشتن، گفتار تقریر بیان. یا زبان بی سر سخن بیهوده. یا زبان حال وضع و حال شخص که از اندیشه و نیت و احوال درونی او حکایت میکند. یا زبان دل زبان حال. یا زبان گلها اروپاییان هر گلی را رمز و نشانه امری دانسته اند که آنرا زبان گلها نامیده اند. بدین طریق با فرستادن یک گل میتوان منظور خود را به طرف فهماند مثل گل سرخ نشانه عشق و گل بنفشه نشانه بی مهری است، هر یک از فلسهایی که در قاعده سنبله های گلهای تیره غلات وجود دارد. شلمک از گیاهان
عضو طولانی و نسبتا طویل و متحرک که در حفره دهانی قرار دارد و در انتها به وسیله قسمتی بنام) بند زبان (بکف دهان و استخوان لامی چسبیده و نوک آن آزاد است و جهت اعمال بلع و مکالمه و تغییرات صدا بکار میرود و ضمنا عضو اصلی حس ذایقه است لسان. یا بن زبان قسمت انتهایی زبان که به کف دهان متصل میشود انتهای زبان. یا بند زبان مهار زبان. یا زبان کوچک شراع الحنک. یا زبان گاو نوعی پیکان تیر شکاری، گاو زبان. یا زبان زبان قسمت آزاد ابتدای زبان که متحرک است و میتواند از دهان خارج شود نوک زبان. یا زبان به چیزی باز کردن آنرا به زبان آوردن بدان تفوه کردن، یا زبان تر کردن سخن گفتن، لقمه در دهان گذاشتن، گفتار تقریر بیان. یا زبان بی سر سخن بیهوده. یا زبان حال وضع و حال شخص که از اندیشه و نیت و احوال درونی او حکایت میکند. یا زبان دل زبان حال. یا زبان گلها اروپاییان هر گلی را رمز و نشانه امری دانسته اند که آنرا زبان گلها نامیده اند. بدین طریق با فرستادن یک گل میتوان منظور خود را به طرف فهماند مثل گل سرخ نشانه عشق و گل بنفشه نشانه بی مهری است، هر یک از فلسهایی که در قاعده سنبله های گلهای تیره غلات وجود دارد. شلمک از گیاهان