دو حریف با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: جاءفلان زواً، اذا جاء هو و صاحبه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، جفت. خلاف توّ، قضا و قدر، نوعی از کشتی که از ساخت متوکل است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نوعی از کشتی بساخت متوکل و همچنین از معتصم. (از دزی ج 1 ص 610) ، زوالمنیه، آنچه از مرگ پیدا و حادث شود. (ناظم الاطباء)
دو حریف با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: جاءفلان زواً، اذا جاء هو و صاحبه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، جفت. خلاف تَوّ، قضا و قدر، نوعی از کشتی که از ساخت متوکل است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نوعی از کشتی بساخت متوکل و همچنین از معتصم. (از دزی ج 1 ص 610) ، زوالمنیه، آنچه از مرگ پیدا و حادث شود. (ناظم الاطباء)
مخفف زود است که تعجیل و شتاب باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، زود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)، مخفف زود، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری)، مخفف زود که جلد و شتاب است، (غیاث)، شتاب و تیز و چالاک و زود و جلد، (ناظم الاطباء) : هر گلی پژمرده گرددزو نه دیر مرگ بفشارد همه در زیر غن، رودکی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، گر زانکه بمرگ جهل میری زو میر که زندگی نگیری، احمد کرمانی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، دست او بگرفت سه کرت بعهد کاللّه اﷲ زو بیا بنمای جهد، مولوی (ایضاً)، رونق کار خسان کاسد شود همچو میوۀ تازه، زو فاسد شود، مولوی (ایضاً)، رونق دنیا برآرد زو کساد زانک هست از عالم کون و فساد، مولوی (ایضاً)، رجوع به زوتر شود، جلدی و چالاکی، به تعجیل و زودی، (ناظم الاطباء)
مخفف زود است که تعجیل و شتاب باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، زود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)، مخفف زود، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری)، مخفف زود که جلد و شتاب است، (غیاث)، شتاب و تیز و چالاک و زود و جلد، (ناظم الاطباء) : هر گلی پژمرده گرددزو نه دیر مرگ بفشارد همه در زیر غن، رودکی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، گر زانکه بمرگ جهل میری زو میر که زندگی نگیری، احمد کرمانی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، دست او بگرفت سه کرت بعهد کاللّه اﷲ زو بیا بنمای جهد، مولوی (ایضاً)، رونق کار خسان کاسد شود همچو میوۀ تازه، زو فاسد شود، مولوی (ایضاً)، رونق دنیا برآرد زو کساد زانک هست از عالم کون و فساد، مولوی (ایضاً)، رجوع به زوتر شود، جلدی و چالاکی، به تعجیل و زودی، (ناظم الاطباء)
دریا را گویند و به عربی بحر خوانند. (برهان). ژو. (حاشیۀ برهان چ معین). دریا. بحر. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). دریا. (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج) (اوبهی) : مرد ملاح تیز اندک رو راند بر باد کشتی اندر زو. عنصری (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
دریا را گویند و به عربی بحر خوانند. (برهان). ژو. (حاشیۀ برهان چ معین). دریا. بحر. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). دریا. (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج) (اوبهی) : مرد ملاح تیز اندک رو راند بر باد کشتی اندر زو. عنصری (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
نام ولایتی که آن را زوزن بر وزن سوزن گویند، (برهان)، مخفف زوزن نیز گفته اند، (فرهنگ رشیدی)، مخفف زوزن که نام ولایتی است نیز آمده، (انجمن آرا) (آنندراج)
نام ولایتی که آن را زوزن بر وزن سوزن گویند، (برهان)، مخفف زوزن نیز گفته اند، (فرهنگ رشیدی)، مخفف زوزن که نام ولایتی است نیز آمده، (انجمن آرا) (آنندراج)
نام پسر طهماسب است که در ایران پنج سال پادشاهی کرد. (برهان). پسر طهماسب که در ایران پنج سال پادشاهی کرد. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا) .... گویند که در عراق نهر آبی جاری کرده و شهری و جایی ساخته که بنام وی آن نهر را زو آب می گفته اند و گفته دو نهر بوده و عرب آنرا زوابین می خوانده اند همانا همانست که اکنون زهاب می خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). اوزو یعنی یاری کننده. یکی از پادشاهان پیشدادی پسر توماسپ می باشد... دراوستا فقط یکبار در فقرۀ 131 به اسم این پدر و پسربرمیخوریم ولی آنان در تاریخ و داستان ملی ما مشهورند و همانند که امروزه ’زو’ یا ’زاب’ و طهماسب می گوئیم. بدبختانه دوازدهمین نسک عهد ساسانیان که از این ناموران صحبت می داشت و ممکن بود که ما را از روایات کتب متأخر بی نیاز سازد از میان رفته است... از برای اینکه شرح حال این پادشاه پیشدادی روشن شود بی فایده نیست که عین مندرجات بلعمی راجع به زو که در بسیاری از مواضع مطابق با حمزۀ اصفهانی است در اینجا نقل شود:... او را (منوچهر را) پسری بود نام او طهماسب و منوچهر برو خشم گرفته بود... و منجمان گفته بودند که او را (طهماسب را) از این زن پسری باشد که پادشاه شود. پس او را پسری آمد و طهماسب بمرد و پسرش کودک بود که منوچهر بمرد و افراسیاب بیامد و پادشاهی عجم بگرفت... و پسر طهماسب را نام زوار (زو) بود. پس مردمان با او بیعت کردند و با افراسیاب حرب کرد و او را بشکست و او را از ایران زمین بیرون کرد... در روستای عراق رودی از دجله بکشید و آنرا زاب نام کرد... (از یشتها ج 2 صص 46- 49). در مزدیسنا آرد: گرشاسب دیگری در شاهنامه نام برده شده و او پسر زو (زاب) و همین پادشاه پیشدادی بود و نه سال پادشاهی کرد. فردوسی گوید... و گرشاسب قهرمان کتاب گرشاسبنامه همان گرشاسب نخستین و جد رستم پور زال می باشد، نه گرشاسب دوم که به پادشاهی ایران رسید و از جهت روایات ملی بسیار متأخر بوده است. (از مزدیسنا ص 415) : ندیدند جز پور طهماسب زو که زورکیان داشت و فرهنگ گو. فردوسی (از تاریخ سیستان ص 7). پسر بود زو را یکی خویشکام پدر کرده بودیش گرشاسب نام... چنین تابرآمد بر این روزگار درخت بلا حنظل آورد بار بدان سال گرشاسب زو درگذشت ز گیتی همان بد هویدا بگشت. فردوسی (از مزدیسناص 415). و معنی زاب آن است که زوآب یعنی که زو آوردست اما از بهر تخفیف را واو بیفکنده اند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 39). زآب زوبن طهماسب پارسیان او را زو می گویند و این درست تر است اما در بعضی از تواریخ عرب زاب نبشته اند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 12). شکل هلال هر سر مه میدهد نشان از افسر سیامک و ترک کلاه زو. حافظ (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و زال زو را که ولد طهماسب بن منوچهر بود و او رازاب و زاغ نیز گویند به پادشاهی برداشته. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 190). رجوع به مزدیسنا و یشتها و تاریخ سیستان شود
نام پسر طهماسب است که در ایران پنج سال پادشاهی کرد. (برهان). پسر طهماسب که در ایران پنج سال پادشاهی کرد. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا) .... گویند که در عراق نهر آبی جاری کرده و شهری و جایی ساخته که بنام وی آن نهر را زو آب می گفته اند و گفته دو نهر بوده و عرب آنرا زوابین می خوانده اند همانا همانست که اکنون زهاب می خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). اوزَوَ یعنی یاری کننده. یکی از پادشاهان پیشدادی پسر توماسپ َ می باشد... دراوستا فقط یکبار در فقرۀ 131 به اسم این پدر و پسربرمیخوریم ولی آنان در تاریخ و داستان ملی ما مشهورند و همانند که امروزه ’زو’ یا ’زاب’ و طهماسب می گوئیم. بدبختانه دوازدهمین نسک عهد ساسانیان که از این ناموران صحبت می داشت و ممکن بود که ما را از روایات کتب متأخر بی نیاز سازد از میان رفته است... از برای اینکه شرح حال این پادشاه پیشدادی روشن شود بی فایده نیست که عین مندرجات بلعمی راجع به زو که در بسیاری از مواضع مطابق با حمزۀ اصفهانی است در اینجا نقل شود:... او را (منوچهر را) پسری بود نام او طهماسب و منوچهر برو خشم گرفته بود... و منجمان گفته بودند که او را (طهماسب را) از این زن پسری باشد که پادشاه شود. پس او را پسری آمد و طهماسب بمرد و پسرش کودک بود که منوچهر بمرد و افراسیاب بیامد و پادشاهی عجم بگرفت... و پسر طهماسب را نام زوار (زو) بود. پس مردمان با او بیعت کردند و با افراسیاب حرب کرد و او را بشکست و او را از ایران زمین بیرون کرد... در روستای عراق رودی از دجله بکشید و آنرا زاب نام کرد... (از یشتها ج 2 صص 46- 49). در مزدیسنا آرد: گرشاسب دیگری در شاهنامه نام برده شده و او پسر زو (زاب) و همین پادشاه پیشدادی بود و نه سال پادشاهی کرد. فردوسی گوید... و گرشاسب قهرمان کتاب گرشاسبنامه همان گرشاسب نخستین و جد رستم پور زال می باشد، نه گرشاسب دوم که به پادشاهی ایران رسید و از جهت روایات ملی بسیار متأخر بوده است. (از مزدیسنا ص 415) : ندیدند جز پور طهماسب زو که زورکیان داشت و فرهنگ گو. فردوسی (از تاریخ سیستان ص 7). پسر بود زو را یکی خویشکام پدر کرده بودیش گرشاسب نام... چنین تابرآمد بر این روزگار درخت بلا حنظل آورد بار بدان سال گرشاسب زو درگذشت ز گیتی همان بد هویدا بگشت. فردوسی (از مزدیسناص 415). و معنی زاب آن است که زوآب یعنی که زو آوردست اما از بهر تخفیف را واو بیفکنده اند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 39). زآب زوبن طهماسب پارسیان او را زو می گویند و این درست تر است اما در بعضی از تواریخ عرب زاب نبشته اند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 12). شکل هلال هر سر مه میدهد نشان از افسر سیامک و ترک کلاه زو. حافظ (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و زال زو را که ولد طهماسب بن منوچهر بود و او رازاب و زاغ نیز گویند به پادشاهی برداشته. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 190). رجوع به مزدیسنا و یشتها و تاریخ سیستان شود
از او، از وی، (فرهنگ فارسی معین)، مخفف از او، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، از او، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مرغ دیدی که بچه زو ببرند چاوچاوان درست چونان است، رودکی (یادداشت ایضاً)، آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر برزنی بر او بر یک تار ریسمان، خسروی (یادداشت ایضاً)، جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر عفریت کرده کار و تو زو کرده کارتر، دقیقی (یادداشت ایضاً)، که روشن شدی زو شب تیره چهر چو ناهید رخشان بدی بر سپهر، فردوسی، فروهشته زو سرخ زنجیر زر بهر مهره ای درنشانده گهر، فردوسی، چو شیرین بد اندر شبستان اوی که روشن بدی زو گلستان اوی، فردوسی، دیدی تو زو مرنج و میندیش تا ترا زان مالها بیاکند و پرکند چو نار، فرخی، زو دوست ترم هیچکسی نیست و گر هست آنم که همی گویم پازند قران است، فرخی، کسی را کش تو بینی درد کولنج بکافش پشت و زو سرگین برون لنج، طیان (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چون یکی جغبوت پستان بند اوی شیر دوشی زو بروزی یک سبوی، طیان (ایضاً)، نه ستم رفته بمن زو و نه تلبیسی که مرا رشته نتاند بافت ابلیسی، منوچهری، سپنجی سرای است دنیای دون بسی چون تو زو رفت غمگین برون، اسدی، گرچه پی خیر است گیتی مر ترا زو شود حاصل به دنیا خیر ناب، ناصرخسرو، زو برگرفت جامۀ پشمینی زو برگزید کاسۀ سوفارش، ناصرخسرو، چرا خورشید نورانی که عالم زو شود روشن گهی مسکن کند خاور گهی در باختر دارد، ناصرخسرو
از او، از وی، (فرهنگ فارسی معین)، مخفف از او، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، از او، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مرغ دیدی که بچه زو ببرند چاوچاوان درست چونان است، رودکی (یادداشت ایضاً)، آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر برزنی بر او بر یک تار ریسمان، خسروی (یادداشت ایضاً)، جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر عفریت کرده کار و تو زو کرده کارتر، دقیقی (یادداشت ایضاً)، که روشن شدی زو شب تیره چهر چو ناهید رخشان بدی بر سپهر، فردوسی، فروهشته زو سرخ زنجیر زر بهر مهره ای درنشانده گهر، فردوسی، چو شیرین بد اندر شبستان اوی که روشن بدی زو گلستان اوی، فردوسی، دیدی تو زو مرنج و میندیش تا ترا زان مالها بیاکند و پرکند چو نار، فرخی، زو دوست ترم هیچکسی نیست و گر هست آنم که همی گویم پازند قران است، فرخی، کسی را کش تو بینی درد کولنج بکافش پشت و زو سرگین برون لنج، طیان (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، چون یکی جغبوت پستان بند اوی شیر دوشی زو بروزی یک سبوی، طیان (ایضاً)، نه ستم رفته بمن زو و نه تلبیسی که مرا رشته نتاند بافت ابلیسی، منوچهری، سپنجی سرای است دنیای دون بسی چون تو زو رفت غمگین برون، اسدی، گرچه پی خیر است گیتی مر ترا زو شود حاصل به دنیا خیر ناب، ناصرخسرو، زو برگرفت جامۀ پشمینی زو برگزید کاسۀ سوفارش، ناصرخسرو، چرا خورشید نورانی که عالم زو شود روشن گهی مسکن کند خاور گهی در باختر دارد، ناصرخسرو
بازی ای گروهی که در آن یک نفر در حالی که نفس خود را حبس کرده و با گفتن کلمه «زو» به سمت گروه مقابل می رود و تا وقتی که بدون نفس کشیدن این کلمه را بر زبان می آورد می تواند اعضای گروه مقابل را بزند و از بازی خارج کند مگر این که خود به وسیله آن ها گرف
بازی ای گروهی که در آن یک نفر در حالی که نفس خود را حبس کرده و با گفتن کلمه «زو» به سمت گروه مقابل می رود و تا وقتی که بدون نفس کشیدن این کلمه را بر زبان می آورد می تواند اعضای گروه مقابل را بزند و از بازی خارج کند مگر این که خود به وسیله آن ها گرف
زوم سریع یا زوم عاجل (Snap Zoom یا Crash Zoom) یا زوم شلاقی (Whip Zoom) نمای زومی که ناگهانی و به سرعت روی سوژه مورد نظر زوم می کند. چنین نمایی معمولا برای ایجاد هول و تکان یک باره تماشاگر به کار می رود. این نوع زوم معمولا در فیلم های ماجرایی و ترسناک به کار می رود.
زوم سریع یا زوم عاجل (Snap Zoom یا Crash Zoom) یا زوم شلاقی (Whip Zoom) نمای زومی که ناگهانی و به سرعت روی سوژه مورد نظر زوم می کند. چنین نمایی معمولا برای ایجاد هول و تکان یک باره تماشاگر به کار می رود. این نوع زوم معمولا در فیلم های ماجرایی و ترسناک به کار می رود.
زوم سریع یا زوم عاجل (Snap Zoom یا Crash Zoom) یا زوم شلاقی (Whip Zoom) نمای زومی که ناگهانی و به سرعت روی سوژه مورد نظر زوم می کند. چنین نمایی معمولا برای ایجاد هول و تکان یک باره تماشاگر به کار می رود. این نوع زوم معمولا در فیلم های ماجرایی و ترسناک به کار می رود.
زوم سریع یا زوم عاجل (Snap Zoom یا Crash Zoom) یا زوم شلاقی (Whip Zoom) نمای زومی که ناگهانی و به سرعت روی سوژه مورد نظر زوم می کند. چنین نمایی معمولا برای ایجاد هول و تکان یک باره تماشاگر به کار می رود. این نوع زوم معمولا در فیلم های ماجرایی و ترسناک به کار می رود.
زوم سریع یا زوم عاجل (Snap Zoom یا Crash Zoom) یا زوم شلاقی (Whip Zoom) نمای زومی که ناگهانی و به سرعت روی سوژه مورد نظر زوم می کند. چنین نمایی معمولا برای ایجاد هول و تکان یک باره تماشاگر به کار می رود. این نوع زوم معمولا در فیلم های ماجرایی و ترسناک به کار می رود.
زوم سریع یا زوم عاجل (Snap Zoom یا Crash Zoom) یا زوم شلاقی (Whip Zoom) نمای زومی که ناگهانی و به سرعت روی سوژه مورد نظر زوم می کند. چنین نمایی معمولا برای ایجاد هول و تکان یک باره تماشاگر به کار می رود. این نوع زوم معمولا در فیلم های ماجرایی و ترسناک به کار می رود.
زوم (Zoom) در سینما یکی از تکنیک های مهم و پرکاربرد در فیلمبرداری است که با استفاده از تغییر فاصله کانونی لنز دوربین، تصویر به صورت پیوسته بزرگتر یا کوچکتر می شود. این تکنیک به فیلمسازان اجازه می دهد تا بدون حرکت دادن دوربین، به سوژه نزدیک تر شوند یا از آن دور شوند. زوم می تواند تاثیرات بصری و روانی متفاوتی بر مخاطب داشته باشد و بسته به نحوه استفاده، به خلق فضاها و احساسات مختلف کمک کند. انواع زوم در سینما 1. زوم این (Zoom In): - با زوم این، تصویر به سوژه نزدیک تر می شود و جزئیات بیشتری از آن به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای برجسته کردن اهمیت یک شیء یا شخصیت، نشان دادن حالت چهره، یا جلب توجه مخاطب به یک جزئیات خاص استفاده شود. 2. زوم اوت (Zoom Out): - با زوم اوت، تصویر از سوژه دورتر می شود و نمای گسترده تری از صحنه به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای نشان دادن ارتباط یک سوژه با محیط اطراف، انتقال حس تنهایی یا کوچکی، یا به تصویر کشیدن فضای وسیع استفاده شود. تاثیرات و کاربردهای زوم در سینما 1. ایجاد تنش و تعلیق: - زوم سریع به سمت یک شیء یا شخصیت می تواند احساس تعلیق و تنش را در صحنه ایجاد کند. این تکنیک به ویژه در ژانرهای ترسناک و مهیج کاربرد زیادی دارد. 2. برجسته سازی احساسات: - زوم این به چهره یک شخصیت می تواند احساسات و واکنش های درونی او را به شکلی موثرتر به نمایش بگذارد. این کار می تواند به ایجاد ارتباط عاطفی قوی تر با مخاطب کمک کند. 3. انتقال اطلاعات: - زوم اوت می تواند اطلاعات بیشتری درباره محیط یا موقعیت ارائه دهد و به مخاطب کمک کند تا بهتر بفهمد که شخصیت ها کجا هستند و چه شرایطی دارند. 4. تغییر درک فضا و زمان: - استفاده خلاقانه از زوم می تواند به تغییر درک مخاطب از فضا و زمان کمک کند. به عنوان مثال، زوم آهسته می تواند گذر زمان را نشان دهد یا زوم سریع می تواند تغییر ناگهانی در فضا را به تصویر بکشد. تکنیک های مرتبط با زوم 1. دالی زوم (Dolly Zoom): - تکنیکی است که در آن دوربین همزمان با زوم کردن، به سمت جلو یا عقب حرکت می کند. این تکنیک باعث تغییر پس زمینه می شود در حالی که سوژه در همان اندازه باقی می ماند. دالی زوم اغلب برای ایجاد احساس ناآرامی یا شوک استفاده می شود و به عنوان `اثر ورتیگو` نیز شناخته می شود، زیرا در فیلم `سرگیجه` (Vertigo) ساخته آلفرد هیچکاک مشهور شد. 2. کرین زوم (Crane Zoom): - ترکیبی از حرکت دوربین با استفاده از جرثقیل (کرین) و زوم است که می تواند برای ایجاد نماهای پیچیده و دینامیک استفاده شود. فیلم های مشهور با استفاده برجسته از زوم - `سرگیجه` (Vertigo) - استفاده از دالی زوم برای ایجاد احساس سرگیجه و ناآرامی. - `جادوگر شهر اوز` (The Wizard of Oz) - استفاده از زوم برای انتقال بین دنیای سیاه و سفید و رنگی. - `روانی` (Psycho) - زوم این بر روی چهره نورمن بیتس برای افزایش تعلیق و تنش. نتیجه گیری زوم یکی از تکنیک های قدرتمند و چندکاربردی در سینما است که به فیلمسازان امکان می دهد تا با تغییرات ساده در فاصله کانونی لنز، تاثیرات بصری و احساسی مختلفی را بر مخاطب بگذارند. استفاده خلاقانه و مناسب از زوم می تواند به تقویت داستان گویی و ایجاد تجربه ای غنی تر و جذاب تر برای مخاطبان کمک کند.
زوم (Zoom) در سینما یکی از تکنیک های مهم و پرکاربرد در فیلمبرداری است که با استفاده از تغییر فاصله کانونی لنز دوربین، تصویر به صورت پیوسته بزرگتر یا کوچکتر می شود. این تکنیک به فیلمسازان اجازه می دهد تا بدون حرکت دادن دوربین، به سوژه نزدیک تر شوند یا از آن دور شوند. زوم می تواند تاثیرات بصری و روانی متفاوتی بر مخاطب داشته باشد و بسته به نحوه استفاده، به خلق فضاها و احساسات مختلف کمک کند. انواع زوم در سینما 1. زوم این (Zoom In): - با زوم این، تصویر به سوژه نزدیک تر می شود و جزئیات بیشتری از آن به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای برجسته کردن اهمیت یک شیء یا شخصیت، نشان دادن حالت چهره، یا جلب توجه مخاطب به یک جزئیات خاص استفاده شود. 2. زوم اوت (Zoom Out): - با زوم اوت، تصویر از سوژه دورتر می شود و نمای گسترده تری از صحنه به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای نشان دادن ارتباط یک سوژه با محیط اطراف، انتقال حس تنهایی یا کوچکی، یا به تصویر کشیدن فضای وسیع استفاده شود. تاثیرات و کاربردهای زوم در سینما 1. ایجاد تنش و تعلیق: - زوم سریع به سمت یک شیء یا شخصیت می تواند احساس تعلیق و تنش را در صحنه ایجاد کند. این تکنیک به ویژه در ژانرهای ترسناک و مهیج کاربرد زیادی دارد. 2. برجسته سازی احساسات: - زوم این به چهره یک شخصیت می تواند احساسات و واکنش های درونی او را به شکلی موثرتر به نمایش بگذارد. این کار می تواند به ایجاد ارتباط عاطفی قوی تر با مخاطب کمک کند. 3. انتقال اطلاعات: - زوم اوت می تواند اطلاعات بیشتری درباره محیط یا موقعیت ارائه دهد و به مخاطب کمک کند تا بهتر بفهمد که شخصیت ها کجا هستند و چه شرایطی دارند. 4. تغییر درک فضا و زمان: - استفاده خلاقانه از زوم می تواند به تغییر درک مخاطب از فضا و زمان کمک کند. به عنوان مثال، زوم آهسته می تواند گذر زمان را نشان دهد یا زوم سریع می تواند تغییر ناگهانی در فضا را به تصویر بکشد. تکنیک های مرتبط با زوم 1. دالی زوم (Dolly Zoom): - تکنیکی است که در آن دوربین همزمان با زوم کردن، به سمت جلو یا عقب حرکت می کند. این تکنیک باعث تغییر پس زمینه می شود در حالی که سوژه در همان اندازه باقی می ماند. دالی زوم اغلب برای ایجاد احساس ناآرامی یا شوک استفاده می شود و به عنوان `اثر ورتیگو` نیز شناخته می شود، زیرا در فیلم `سرگیجه` (Vertigo) ساخته آلفرد هیچکاک مشهور شد. 2. کرین زوم (Crane Zoom): - ترکیبی از حرکت دوربین با استفاده از جرثقیل (کرین) و زوم است که می تواند برای ایجاد نماهای پیچیده و دینامیک استفاده شود. فیلم های مشهور با استفاده برجسته از زوم - `سرگیجه` (Vertigo) - استفاده از دالی زوم برای ایجاد احساس سرگیجه و ناآرامی. - `جادوگر شهر اوز` (The Wizard of Oz) - استفاده از زوم برای انتقال بین دنیای سیاه و سفید و رنگی. - `روانی` (Psycho) - زوم این بر روی چهره نورمن بیتس برای افزایش تعلیق و تنش. نتیجه گیری زوم یکی از تکنیک های قدرتمند و چندکاربردی در سینما است که به فیلمسازان امکان می دهد تا با تغییرات ساده در فاصله کانونی لنز، تاثیرات بصری و احساسی مختلفی را بر مخاطب بگذارند. استفاده خلاقانه و مناسب از زوم می تواند به تقویت داستان گویی و ایجاد تجربه ای غنی تر و جذاب تر برای مخاطبان کمک کند.