مخفف زود است که تعجیل و شتاب باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، زود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)، مخفف زود، (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری)، مخفف زود که جلد و شتاب است، (غیاث)، شتاب و تیز و چالاک و زود و جلد، (ناظم الاطباء) : هر گلی پژمرده گرددزو نه دیر مرگ بفشارد همه در زیر غن، رودکی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، گر زانکه بمرگ جهل میری زو میر که زندگی نگیری، احمد کرمانی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، دست او بگرفت سه کرت بعهد کاللّه اﷲ زو بیا بنمای جهد، مولوی (ایضاً)، رونق کار خسان کاسد شود همچو میوۀ تازه، زو فاسد شود، مولوی (ایضاً)، رونق دنیا برآرد زو کساد زانک هست از عالم کون و فساد، مولوی (ایضاً)، رجوع به زوتر شود، جلدی و چالاکی، به تعجیل و زودی، (ناظم الاطباء)