- زهرمهره
- سنگ پادزهر، نوعی سنگ که از کیسۀ صفرای بز کوهی یا گاو کوهی به دست می آوردند و آن را به طور خوراکی یا مالیدنی در مداوای سم خوردگی و معالجۀ سم حشرات گزنده یا زهر مار به کار می بردند، حجرالتیس، حجرالسّمّ
معنی زهرمهره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل آهار زدن و سپس با مهره روشن و صیغلی کردن
سه طاس که در قدما در بعضی اقسام بازی نرد به کار میبردند
مهره ای از گوهر، مهره ای که گویند در مغز مار است و بدست هر کس افتد خوشبخت گردد
مهره ای است که با مار میباشد و آن را از قفای سر او بر میاورند و آن سبزرنگ است و خاکستری رنگ هم میشود
سمی که از نیش مار بر آید و اغلب کشنده است و امروزه از انواع این زهرها در داروسازی استفاده می نماید
نوعی مهرۀ درشت و بی ارزش، به رنگ سفید یا آبی که بر گردن اسب و خر می بندند، برای مثال اگر ژاله هر قطره ای در شدی / چو خر مهره بازار از او پر شدی (سعدی۱ - ۱۰۳) ، نوعی بوق کوچک از جنس صدف
((خَ مُ رِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی مهره درشت به رنگ سفید یا آبی که آن را بر گر دن خر و اسب و استر آویزند، نوعی بوق
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرکب از زر (طلا) + مهر (خورشید)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر، از پهلوانان ایرانی در زمان قباد پادشاه ساسانی