جدول جو
جدول جو

معنی زهرباد - جستجوی لغت در جدول جو

زهرباد
دیفتری، بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، خناق، بادزهره
تصویری از زهرباد
تصویر زهرباد
فرهنگ فارسی عمید
زهرباد
(زَ)
بمعنی بادزهر است و آن مرضی باشد که به عربی خناق گویندش. (برهان). خناق. (ناظم الاطباء). بادزهره. دیفتری. (فرهنگ فارسی معین) ، سموم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به سموم شود
لغت نامه دهخدا
زهرباد
((زَ))
دیفتری
تصویری از زهرباد
تصویر زهرباد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهربان
تصویر مهربان
(دخترانه)
دارای محبت و عاطفه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذرباد
تصویر آذرباد
(پسرانه)
آذرپناه، کسی که آتش نگهدار اوست، نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است، نام یکی از شخصیتهای منظومه ویس و رامین، نام موبدی در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرزاد
تصویر شهرزاد
(پسرانه)
شهزاد، شاهزاده، زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرداد
تصویر شهرداد
(پسرانه)
هدیه شهر، نام قدیم شهر اهواز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
(پسرانه)
حاکم شهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرشاد
تصویر مهرشاد
(پسرانه)
شادمهر، مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید)، نام شهر یا مکانی در نیشابور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرزاد
تصویر مهرزاد
(دخترانه و پسرانه)
نوزاد آفتاب، زاده خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرداد
تصویر مهرداد
(پسرانه)
داده خورشید، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهرخند
تصویر زهرخند
خنده از روی خشم و غضب، برای مثال بخندید و گفت اندر آن زهرخند / که افسوس بر کار چرخ بلند (نظامی۵ - ۸۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
حاکم و نگهدارندۀ شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهربند
تصویر شهربند
بارو و حصار شهر، دیوار دور شهر، زندان، زندانی، کسی که در محاصره باشد، برای مثال حصار فلک برکشیدی بلند / در او کردی اندیشه را شهربند (نظامی۵ - ۷۴۴)، درون دلت شهربند است راز / نگر تا نبیند در شهر باز (سعدی۱ - ۱۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرناک
تصویر زهرناک
زهردار، دارای زهر، زهرآلود، سمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرنباد
تصویر زرنباد
گیاهی با برگ های بزرگ و دراز، گل های زرد رنگ و ساقه ای راست و بلندکه مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
طعامی که زهر درآن آمیزند برای هلاک دشمن. (غیاث) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). آشی که به زهر آمیخته باشند:
که مگر نوعی دعائی کرده ای
از جهالت زهربائی خورده ای.
مولوی.
رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
نام گنگباری (مجمع الجزایری) در دریای آنتیل، بر شمال ونه زوئلا مقابل برباد، و این نام در افسانه های ما مکرر آمده است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، نام کشور و ملکی، (ناظم الاطباء)، صاحب برهان قاطع در ذیل ’ملاخ’ آرد: نام جزیره ای است از جزایر زیرباد و اکنون به ملاخه اشتهار دارد، (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ... این هرموز که او را جرون گویند در میان دریا بندری است که در روی زمین بدل ندارد، تجار اقالیم سبعه از مصر و شام وروم و آذربایجان و ... روی توجه به آن دارند و مردم دریا از حدود چین و جاوه و بنگاله و سیلان و شهرهای زیرباد و تناسری و سقوطری ... نفایس و ظرایف ... به آن بلده آورند، (از سعدی تا جامی براون ترجمه حکمت صص 433 - 434)، زمجائی ... میوه ای است جنگلی بقدر دانۀ انگوری که در بلاد زیرباد بهم می رسد با پوست خشک خشنی و اندرون پوست آن لحمی شیرین و لطیف کم رطوبت و در سه سال یک بار ثمر دهد، (مخزن الادویه چ بمبئی ص 307)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
زهربارنده. سم ریزنده، کشنده. مهلک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مهربان
تصویر مهربان
با مهر، عاطف، بامحبت، صاحب مهر
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته زرنباد زرمباد زرنبات از گیاهان گیاهی است از تیره زنجبیلیها که دارای ساقه زیرزمینی دراز و باریک است. میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است. این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره زنجبیلیها در منطقه هند و مالزی میروید و در تداوی بعنوان مقوی و باد شکن و در تهیه برخی لیکورها مصرف میشود زنجبیل بیابانی امامون دشتی عرق الکافور. توضیح: در برخی کتب تاج الملوک زرد رومی را که بنام) انتله سودا (نیز نامیده میشود مرادف زرنباد گرفته اند. یا زرنباد چینی جدوار ختایی (جدوار)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره زنجبیلیها که دارای ساقه زیرزمینی دراز و باریک است. میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است. این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره زنجبیلیها در منطقه هند و مالزی میروید و در تداوی بعنوان مقوی و باد شکن و در تهیه برخی لیکورها مصرف میشود زنجبیل بیابانی امامون دشتی عرق الکافور. توضیح: در برخی کتب تاج الملوک زرد رومی را که بنام) انتله سودا (نیز نامیده میشود مرادف زرنباد گرفته اند. یا زرنباد چینی جدوار ختایی (جدوار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زه بند
تصویر زه بند
نوعی گردن بند
فرهنگ لغت هوشیار
سمی که از نیش مار بر آید و اغلب کشنده است و امروزه از انواع این زهرها در داروسازی استفاده می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهرابه
تصویر زهرابه
آب آلوده به زهر مایع سمی، سمی که از میکروبها ترشح شود توکسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهر بار
تصویر زهر بار
سم ریزنده، کشنده مهلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباد
تصویر اهتباد
کبست چیدن (کبست: حنظل)، تلخی گرفتن از کبست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهرابه
تصویر زهرابه
((زَ بِ))
سمی که از میکرب ها ترشح شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهرخند
تصویر زهرخند
((~. خَ))
خنده ای که از روی خشم کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زه بند
تصویر زه بند
((زِ بَ))
نوعی گردن بند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهربار
تصویر زهربار
کشنده، مهلک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبریاد
تصویر زبریاد
فوق الذکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیربند
تصویر زیربند
تبصره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مامور پلیس، پلیس
فرهنگ واژه فارسی سره