جدول جو
جدول جو

معنی زهر - جستجوی لغت در جدول جو

زهر
سم
تصویری از زهر
تصویر زهر
فرهنگ واژه فارسی سره
زهر
سم و هر ماده که قابل بروز فساد و اختلالات زیاد در بدن حیوان باشد و نیز موجب مرگ آن گردد
فرهنگ لغت هوشیار
زهر
داروی کشنده، هر دارویی که جانداری را هلاک کند، سم، ماده ای که از نیش برخی حشرات مانند زنبور، مار، عقرب و امثال آن ها تراوش می کند
تصویری از زهر
تصویر زهر
فرهنگ فارسی عمید
زهر
((زَ))
سم، ماده سمی
زهر هلاهل: زهر جانوری افسانه ای که گفته شده بسیار کشنده است.
زهر چشم گرفتن: کنایه از بسیار ترساندن
زهر مار کردن: کنایه از خوردن (در مقام دشنام و تحقیر)
زهر ماری: کنایه از مشروب الکلی
تصویری از زهر
تصویر زهر
فرهنگ فارسی معین
زهر
شکوفه درخت و گیاه، جمع ازهار، زهور
تصویری از زهر
تصویر زهر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زهره
تصویر زهره
(دخترانه)
سیاره ونوس، نماد نوازندگی و خنیاگری، نام سیاره ای در منظومه شمسی که از درخشنده ترین اجرام آسمانی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهرا
تصویر زهرا
(دخترانه)
روشن، درخشان، نام دختر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهری
تصویر زهری
سمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهره
تصویر زهره
ناهید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهری
تصویر زهری
مرز شیک (مقاربتی)
فرهنگ لغت هوشیار
پوشش باشد بر آب که بر جگر آدمی و حیوانات چسبیده است کیسه زرداب، کیسه صفرا
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ازهر درخشنده درخشنده روی سپید روی. توضیح: در فارسی بدون توجه بتذکیر و تانیث این کلمه را در مقام صفت بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره
تصویر زهره
عضوی کیسه مانند که به کبد چسبیده و صفرا در آن جا دارد، کیسۀ زرداب، کیسۀ صفرا، قدما معتقد بودند که ترس شدید سبب ترکیدن زهره می شود
کنایه از دلیری، یارا، جرات، برای مثال یکی زهرۀ خرج کردن نداشت / زرش بود و یارای خوردن نداشت (سعدی۱ - ۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهره
تصویر زهره
دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرا
تصویر زهرا
ازهر، روشن، درخشان، درخشان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهره
تصویر زهره
واحد زهر، یک شکوفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهره
تصویر زهره
((زَ رِ یا رَ))
کیسه صفراء، مایع زرد رنگ و تلخ موجود در کیسه صفرا، ترک شدن به شدت ترسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهره
تصویر زهره
((زُ رِ))
ناهید، دومین سیاره منظومه شمسی به نسبت فاصله از خورشید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهرا
تصویر زهرا
((زَ))
مؤنث ازهر، درخشنده، درخشنده روی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازهر
تصویر ازهر
بسیار روشن، درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزهر
تصویر مزهر
از آلات موسیقی، عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازهر
تصویر ازهر
روشن، درخشان، درخشان تر
فرهنگ فارسی عمید
بربت، دنبک بدینگونه آمده در برخی فرهنگ ها، چوبی که بدان زنند و نوازند چو به ک در این چامه خاقانی سخن از زخمه و زبان می رود: زخمه مطربان صلای صبوح در زبان های مزهر اندازد از سازهایی که مشخصات آن کاملا معلوم نیست: بعضی از نویسندگان مزهر را نام دیگری برای عود ذکر کرده اند و عده ای هم آنرا نوعی از سازهای ضربی از قبیل طبل یا دنبک دانسته اند در حالیکه در نظر عده دیگر وجود سیم (اوتار) در این ساز محقق بوده است. زخمه مطربان صلای صبوح در زبانهای مزهر اندازد. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازهر
تصویر ازهر
((اَ هَ))
روشن تر، روشن، درخشان، ماه، سفید رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهرآگین
تصویر زهرآگین
سمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهریه
تصویر زهریه
گلدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره نوار
تصویر زهره نوار
ناهید نوا خوشخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره نوا
تصویر زهره نوا
خوشخوان خوش الحان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه طبیعت زهره دارد کسی که به عیش و عشرت و مجالس بزم و موسیقی علاقمند است، خوش منش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره ساز
تصویر زهره ساز
خوشخوان خوش الحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره رخ
تصویر زهره رخ
دارای چهره یی مانند زهره ناهید رخسار زهره جبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره داشتن
تصویر زهره داشتن
دل و جرات داشتن شهامت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره جبین
تصویر زهره جبین
دارای چهره یی مانند زهره ناهید رخسار زهره جبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره بنا گوش
تصویر زهره بنا گوش
آنکه بنا گوشش مانند زهره درخشان است (معشوق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهره باختن
تصویر زهره باختن
بسیار ترسیدن نامردی کردن
فرهنگ لغت هوشیار