جدول جو
جدول جو

معنی زهر

زهر
(تَ)
سپید و نیکو و خوب گردیدن. (آنندراج). زهر الرجل زهراً،... کان ذوزهره، ای بیاض و حسن. (اقرب الموارد). زهر، سپید و نیکو و خوب گردید. (منتهی الارب). زهاره. (ناظم الاطباء). رجوع به زهاره شود
لغت نامه دهخدا