- زنن
- تنگ، کم: آب آب کم
معنی زنن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه زند ضارب جمع زنندگان، بد زشت نامطبوع نفرت انگیز تنفر آور: چین لبهایش که دال بر قساوت و بیرحمی بود زننده تر شد، نوازنده ساز مطرب:) ابر زیر و بم شعرا عشی قیس زننده همی زد بمضرابها (عنابها) (منوچهری)، یا سخن زننده سخن درشت ناسزا دشنام
زشتی، نفرت انگیزی، نامطبوعی
کسی که چیزی را به چیز دیگر می زند، کنایه از زشت و ناپسند
Biting, Foul, Mordant
острый , вонючий , едкий
bissig, faul
різкий , смердючий , їдкий
gryzący, cuchnący, kąśliwy
刺激的 , 臭的 , 尖刻的
mordaz, fétido
pungente, fetido, mordace
mordaz, fétido
mordant, fétide
bijtend, vies, scherp
तीव्र , बदबूदार
menggigit, busuk, pedas
لاذعٌ , فاسدٌ
נושך , מסריח , מַר
刺激的 , 臭い , 辛辣な
자극적인 , 악취가 나는 , 날카로운
ısırgan, pis, iğneli
chungu, harufu mbaya, makali
เจ็บ , กลิ่นเหม็น , เผ็ด
কামড়ানো , দুর্গন্ধ , তীক্ষ্ণ
کاٹنے والا , بدبودار , چبھن
ضربه
شرح، تفسیر
نسوان
پلیدی سرگین
خمیده پشت شدن
از آن متعلق به مال: (مرا هر چه ملک و سپاهست و گنج همه زان تو و ترا زوست خنج)