جدول جو
جدول جو

معنی زنازاده - جستجوی لغت در جدول جو

زنازاده
حرامزاده
تصویری از زنازاده
تصویر زنازاده
فرهنگ لغت هوشیار
زنازاده
حرام زاده، فرزندی که از هم بستر شدن نامشروع زن و مرد به وجود آید
تصویری از زنازاده
تصویر زنازاده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زاییده نشده متولد نگشته: ز تف سنان تو نازاده دشمن ز بیم سنان تو ناید بمحشر. (ازرقی المعجم)، آنکه بچه نزاده: گر نبایدت بزادن بگرایم من همچنین باشم و نازاده بیایم من. (منوچهری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقازاده
تصویر آقازاده
ترکی مهپور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقازاده
تصویر آقازاده
مهپور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلازاده
تصویر قلازاده
زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شک، عکّه، کسک، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عکعک، عقعق، کلاژه، غلبه، غلپه، کلاژاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلازاده
تصویر قلازاده
نادرست نویسی کلاژاره کلاغ پیسه ازپرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گدازاده
تصویر گدازاده
فرزند گدا، کسی که از خانواده گدا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقازاده
تصویر آقازاده
((دِ))
آقا، فرزند مردی بزرگ، فرزند سید، فرزند مجتهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوازاده
تصویر نوازاده
نوه زاده، نتیجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازنده
تصویر نازنده
ناز کننده، فخر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناداده
تصویر ناداده
ادا نکرده، نگفته
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ناز و امتناع کندظنکه استغنا نماید، فخرکننده مباهی. یاسرو نازنده. سرو بالنده سرو ناز، قامت راست: همان سرونازنده شد چون کمان ندارم گمان گر سرآید زمان، معشوق راست بالا: سرو نازنده پیش چشمه آب بهتر از راستی ندید جواب. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزاده
تصویر نوزاده
کودکی که تازه بدنیا آمده تازه زاییده شده:جمع نوزادگان: (دوش ز نوازدگان مجلس نو ساخت باغ مجلسشان آب زد ابریسیم مذاب) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازنده
تصویر نازنده
((زَ دِ))
نازکننده
فرهنگ فارسی معین
نازاینده سترون عقیم: گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازاد
تصویر نازاد
سترون، عقیم، نازا
فرهنگ فارسی عمید