- زنادقه
- جمع زندیق
معنی زنادقه - جستجوی لغت در جدول جو
- زنادقه
- زندیق ها، کافران، جمع واژۀ زندیق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گلو بند، ایستار
بی دینی، بی مذهبی، انکار قیامت
زندیقی، بی دینی، کفر باطنی با تظاهر به ایمان
جمع بندار، پارسی تازی شده بندارها
جایی که زره سازند
فربه و قوی را گویند
جمع جندار، پارسی تازی گشته جاندارها نگهبانان جمع جندار
زندیق ها، کافران، جمع واژۀ زندیق
با کسی دوستی کردن، از روی اخلاص با کسی دوست شدن
جمع صندلانی، دارو سازان
پارچه ایست که طفل نوزاد را بواسطه آن پوشانند تا بدن نازک و لطیف او را محافظت نماید، ته تفنگ
مصادقه و مصادقت در فارسی: رو راستی همدوستی دوستی کردن با یکدیگر، دوستی وداد
منافقه و منافقت در فارسی دو رویی دو زبانی ماخی ابلوکی دورویی کردن نفاق ورزیدن، دورویی نفاق
همسخنی
دشنام دادن، نزدیک گردیدن
منادمت در فارسی: همنشینی هم پیالگی همنشینی کردن، با هم باده گساری کردن، همنشینی، باده گساری با یکدیگر
منادات در فارسی: خواندن، آواز دادن، هم نشینی در انجمن، به هم نازیدن، راز باز گفتن، دیدن دانستن
فرقه ای از سوفسطائیان که منکر حقیقت اشیا بوده و بسیاری از حقایق را اوهام و خیالات باطل می دانسته اند
گلوله ساختن چیزی را، تیز نگریستن بسوی کسی. واحد بندق یک گلوله (گلین سنگین سربی)
جمع بندق، گروهه های گلی کلوخ ها، جمع بندقیه، تفنگ ها، گروهه ها
زندیان
گربه دشتی
کاربرد سیماب اندودن با سیماب
نیش کژدم
توشه سفر
آنکه زند ضارب جمع زنندگان، بد زشت نامطبوع نفرت انگیز تنفر آور: چین لبهایش که دال بر قساوت و بیرحمی بود زننده تر شد، نوازنده ساز مطرب:) ابر زیر و بم شعرا عشی قیس زننده همی زد بمضرابها (عنابها) (منوچهری)، یا سخن زننده سخن درشت ناسزا دشنام
آبدزدک
زره گری زره سازی
زفت بسیار زفت (زفت بخیل)