- زلالیه
- مونث زلالی، مایعیاست مانند آب بدون رنگ و شفاف که در فضای بین قرنیه و عدسی موجود است این مایع نتیجه ترشح عروق واقع در عنبیه و عدسی میباشد که پس از تشکیل شدن وارد مجرای شکم میگردد و عاقبت باورده عضلانی منتهی میشود. عنبیه فضای خارجی مایع زلالیه را به دو قسمت تقسیم میکند که به اطاق قدامی و خلفی موسوم است مایع زلالیه رطوبت بیضیه
معنی زلالیه - جستجوی لغت در جدول جو
- زلالیه
- مایعی زلال و شفاف که در فضای بین قرنیه و عدسی چشم قرار دارد
- زلالیه ((زُ یِّ))
- مایعی است شفاف که فضای بین قرنیه و زجاجیه را پر می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته زولبیا شیرینیی است که آمیختن ماست کیسه انداخته (آب گرفته) با نشاسته و ریختن این مواد در روغن کنجد داغ بوسیله قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیره شکر درست کنند
نوشگوارین، سپیده منسوب به زلال
درختچه ای از تیره خلنگ ها که در زمینهای سخت میروید. در چین و آمریکای شمالی و قفقاز و هندوستان فراوان است و بعنوان گل زینتی در باغها نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و یا قرمز است ازلیا اچالیه
تباهی بدی
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ
جمع زحلوقه، آلاکلنگ ها
جمع زحلوفه، سرسره ها
ماده ای شفاف شبیه به ژلاتین که در حفره درونی کره چشم بین عدسی و شبکیه جای دارد
جمع زهلوق، فربگان
مونث ثلاثی: کلمه ثلاثیه (کلمه سه حرفی)
مار زنگی
نام پیروان منصور حلاج پی زوای پارسی که خلش خدا را در تن او باور داشتند
فرانسوی اسوار، نژاده نجیب زاده ای که در گروه فارسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد فارس
صلاحیت درفارسی: سزاواری شایستگی شایش شاهندگی فر ساختگی نیکو کار بودن
نجیب زاده ای که از طرف شاه منصب افتخاری به او داده می شد
ظاهر شدن، هویدا شدن، آشکار شدن، مقابل سر، آشکارگی، آشکارا، آشکار
پاز نامه برنام (لقب عنوان)
آشکارایی آشکارگی، سر شناس: مرد ظاهر شدن هویدا گشتن، آشکارگی مقابل سر، آشکار ظاهر، معروف مشهور. یا در علانیه. در آشکار آشکارا مقابل در سر. ظاهر و هویدا شدن و انتشار یافتن
کودکی
چیره شدن
شادگان نام جایی است
فرانسوی شستی زبانزد خنیا شستی ارگ یا پیانو
لاتینی تازی گشته تو دره توجره از گیاهان گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته لوله گلی ها که در مناطق استوا یی بصورت درخت در میاید ولی در مناطق شمالی و معتدل و سرد علفی میباشد. برگها یش متناوب و گلها یش غالبا زرد رنگ میباشد و بر روی کاسبرگها یش کرکها زیادی وجود دارد. میوه اش طویل و شش پهلو و تلخ مزه است. در حدود 1200 گونه از این گیاه شناخته شده که تقریبا در سراسر کره زمین میرویند. چون برگها ککالیه ترش و تلخ مزه است دامها آنرا نمیخورند. ککالیه در اکثر نقاط ایران خصوصا مسجد سلیمان و کازرون و در اطراف تهران و کرج گونه های علفی آن میروید ککالیا بقله الاوجاع قاقالیا قاقل توجره تودره
پیروان احمد کیال که خود را فرستاده خدا می دانسته و نوشته ای نیز داشته که آمیزه ای از دانش و دین بوده است
مونث مثالی یا اشباح مثالیه. بعضی از فلاسفه قایلند که میان مجردات محض و مادیات عالمی است که آنرا عالم اشباح نامند که برزخ میان روحانیات و جسمانیات است و از آن جهت اشباح گویند که دارای مقدار و شکل میباشد و شبح و قشر اجسام اند و چون دارای ماده نمی باشند فوق اجسام اند و مانند صوری هستند که از اشیا در آیینه منعکس میشوند. عالمی را که محل صور مقداریه است عالم اشباح و عالم اشباح مثالیه و اشباح جسمیه نامند
مونث ملاحی: (عنقود ملاحیه)
((زَ یَ یا یِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع زبنیه، سرکشان، مردم سخت و درشت، سرهنگان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند به سبب آن که دوزخیان را به دوزخ رانند