- زغن
- پرنده ایست از راسته شکاریان روزانه از دسته بازها که در حدود هفت گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا و افریقا هستند. زغن جزو بازهای متوسط القامه است و بسیار متهور و چابک و تند و حمله و قوی و خونخوار است دم وی دو شاخ است. او همه پستانداران کوچک مخصوصا جوندگان را شکار میکند موش گیر غلیواج پرآذران خاد جنگلاهی چنگلاهی جنگلاجی کور کور
معنی زغن - جستجوی لغت در جدول جو
- زغن
- پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
- زغن ((زَ غَ))
- پرنده ای است گوشتخوار از دسته بازها اما کوچک تر از باز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برجستن گلو فواق، یک لمحه یک چشم زدن: طرفه العین
آواز جانوران مانند سیاه گوش و یوز، آواز بلند صدای بلند
غرّش، فریاد سهمناک، صدای مهیب، بانگ جانوران درنده، غرّشت، غرّه، ژغند
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
ترکی پاتیل دیگ بزرگ دیگ مسین
فریاد زدن، آواز مهیب
روناس
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودن، رودنگ، روین، روینگ، رویناس، روغناس
گوش کردن، پذیرفتن، آزمندی، گراییدن، شاد زیستی
از آن متعلق به مال: (مرا هر چه ملک و سپاهست و گنج همه زان تو و ترا زوست خنج)
گوشه، پارچه بریده راندن، سپوختن، زدن، فروش سر درختی خانه تنگ جای تنگ، خانه دور افتاده
رفتار کند
روزگار، زمانه، وقت، هنگام
تنگ، کم: آب آب کم
تیزهوش زیرک
سایبان، داربست
پارسی تازی گشته دغل نبهرگی، ترفند کاری
ریزه هیزم، سر شاخه
گنگ درمانده در سخن
موی، پرخرد پرک، پرز کرک
آسیب رسانیدن
بت، جائی که در آن بتها را گرد بیاورند و آراسته کنند
آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب نهند و بهنگام سواری روی آن نشینند
مردی که از بینی سخن گوید
خوراک بد
عصر، روزگار، وقت، هنگام
زان، از آن، بهره، حصه، قسمت، برای مثال به چشم اندرون دیده از زون اوست / به جسم اندرون جنبش از خون اوست (عنصری - ۳۵۲ حاشیه)
ناقص و معیوب، برجای مانده، زمین گیر
آراستن، نیکو کردن، مقابل شین، خوبی، نیکویی