پوست غیرکیمخت که از آن کفش دوزند. (برهان قاطع) (آنندراج). پوستی که از غیر گاو به دست آید. (از فرهنگ شعوری) ، دیگ طعام پزی. غزغان. (برهان قاطع) (آنندراج). در تداول گناباد خراسان دیگ بزرگ که در آن شیرۀ انگور میپزند. رجوع به دیگ شود
دیگ طعام پزی. غزغن. غزغند: و هرسال به بهانۀ ایلچیان چندین هزار زیلو و جامۀ خواب و غزغان و اوانی و آلات مردم میبردند. (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 250). زیلو و جامۀ خواب و غزغان و دیگر آلات از خانه مردم جهت ایلچیان برگرفتندی. (تاریخ غازانی ص 356). رجوع به غزغن و غزغند شود
پسر طایجو بهادر. از امرائی بود که ’ارسلان اوغول’ را بزرگ خود ساخته بر ضد پادشاه اسلام (غازان خان) برخاسته بودند. وی پس از قتل ارسلان اوغول (695 هجری قمری) کشته شد. رجوع به تاریخ غازانی صص 99- 100 شود