جدول جو
جدول جو

معنی زعم - جستجوی لغت در جدول جو

زعم
گمان، ظن
به زعم: به گمان، به پندار
تصویری از زعم
تصویر زعم
فرهنگ فارسی عمید
زعم(تَ)
زعامه. (ناظم الاطباء). به عهده گرفتن. قبول کردن. کفالت کردن. پایندانی کردن. (فرهنگ فارسی معین). ضامن و پذیرفتار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مهتر شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گمان بردن و دانستن چنین و تهمت کردن. (منتهی الارب). گمان کردن یا تهمت کردن. (آنندراج) ، خوش شدن گرفتن شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گفتن بر همانا. (تاج المصادر بیهقی). (مجمل اللغه، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دعوی کردن. (زوزنی) ، گفتن سخنی که حجت ندارد و محض بر زبان غیر نقل کنند: و ’زعم فلان کذا’، یعنی او چنین گفته. و این رادر سخنی گویند که حجت ندارند و محض بر زبان غیر نقل کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). و منه الحدیث: بئس مطیه الرجل زعموا، یعنی بد است که وسیلۀ غرض خود را ’زعمواکذا’ گرداند و نسبت کذب بسوی برادر خود کند مگر آنکه کذبش متیقن و ارادۀ تحذیر مردمان باشد. (منتهی الارب). زعم. زعم. زعم. گفتن قولی حق و همچنین باطل و کذب (از اضداد) است و اکثر در جائی گویند که در آن شک دارند یا به کذب آن معتقدند و برای این گویند ’زعموا مطیه الکذب’ و عادت عرب این است که هرگاه کسی سخنی بگوید و در نزد آنان دروغگو باشد، گویند: زعم فلان. و در قرآن در هر مورد برای مذمت گوینده بکاررفته است. (از اقرب الموارد). رجوع به زعامه شود
لغت نامه دهخدا
زعم(تَ مَ هَُ)
طمع کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). امید داشتن و حرص نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زعم(زَ)
پذرفتاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پذیرفتاری. پایندانی. کفالت. (فرهنگ فارسی معین) ، مهتری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهتری. سروری. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زعم(زَ زِ / زُ)
گفتار حق یا باطل و دروغ (ضد) و بیشتر در آنچه در او شک و شبهه است گفته شود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). به فتح و ضم افصح است بمعنی گمان و ظن. (غیاث). گفتار حق باشد یا باطل و دروغ، لیکن به فتح و ضم ّ حرف اوّل افصح است بمعنی گمان و ظن. (آنندراج). عبارت است از گفتار بدون دلیل. (از تعریفات جرجانی) (از کشاف اصطلاحات الفنون) : و زعم امیرالمؤمنین آن است که عنایت خدای تعالی در هر دو صورت نعمت و نقمت بر او بسیار است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309).
زعم من است کآسمان سجدۀسگدلان کند
زآن چو دم سگان بود پشت دوتای آسمان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
زعم(زَ عِ)
شواء زعم، بریانی بسیار چرب زود جاری شونده بر آتش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زعم
امید داشتن و حرص نمودن
تصویری از زعم
تصویر زعم
فرهنگ لغت هوشیار
زعم((زَ یا زِ یا زُ))
گمان بردن، گمان
تصویری از زعم
تصویر زعم
فرهنگ فارسی معین
زعم((زَ عْ))
به عهده گرفتن، کفالت
تصویری از زعم
تصویر زعم
فرهنگ فارسی معین
زعم
باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر، پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت، ریاست، زعامت، سروری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زعیم
تصویر زعیم
(پسرانه)
پیشوا، رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زوم
تصویر زوم
زوم (Zoom) در سینما یکی از تکنیک های مهم و پرکاربرد در فیلمبرداری است که با استفاده از تغییر فاصله کانونی لنز دوربین، تصویر به صورت پیوسته بزرگتر یا کوچکتر می شود. این تکنیک به فیلمسازان اجازه می دهد تا بدون حرکت دادن دوربین، به سوژه نزدیک تر شوند یا از آن دور شوند. زوم می تواند تاثیرات بصری و روانی متفاوتی بر مخاطب داشته باشد و بسته به نحوه استفاده، به خلق فضاها و احساسات مختلف کمک کند.
انواع زوم در سینما
1. زوم این (Zoom In):
- با زوم این، تصویر به سوژه نزدیک تر می شود و جزئیات بیشتری از آن به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای برجسته کردن اهمیت یک شیء یا شخصیت، نشان دادن حالت چهره، یا جلب توجه مخاطب به یک جزئیات خاص استفاده شود.
2. زوم اوت (Zoom Out):
- با زوم اوت، تصویر از سوژه دورتر می شود و نمای گسترده تری از صحنه به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای نشان دادن ارتباط یک سوژه با محیط اطراف، انتقال حس تنهایی یا کوچکی، یا به تصویر کشیدن فضای وسیع استفاده شود.
تاثیرات و کاربردهای زوم در سینما
1. ایجاد تنش و تعلیق:
- زوم سریع به سمت یک شیء یا شخصیت می تواند احساس تعلیق و تنش را در صحنه ایجاد کند. این تکنیک به ویژه در ژانرهای ترسناک و مهیج کاربرد زیادی دارد.
2. برجسته سازی احساسات:
- زوم این به چهره یک شخصیت می تواند احساسات و واکنش های درونی او را به شکلی موثرتر به نمایش بگذارد. این کار می تواند به ایجاد ارتباط عاطفی قوی تر با مخاطب کمک کند.
3. انتقال اطلاعات:
- زوم اوت می تواند اطلاعات بیشتری درباره محیط یا موقعیت ارائه دهد و به مخاطب کمک کند تا بهتر بفهمد که شخصیت ها کجا هستند و چه شرایطی دارند.
4. تغییر درک فضا و زمان:
- استفاده خلاقانه از زوم می تواند به تغییر درک مخاطب از فضا و زمان کمک کند. به عنوان مثال، زوم آهسته می تواند گذر زمان را نشان دهد یا زوم سریع می تواند تغییر ناگهانی در فضا را به تصویر بکشد.
تکنیک های مرتبط با زوم
1. دالی زوم (Dolly Zoom):
- تکنیکی است که در آن دوربین همزمان با زوم کردن، به سمت جلو یا عقب حرکت می کند. این تکنیک باعث تغییر پس زمینه می شود در حالی که سوژه در همان اندازه باقی می ماند. دالی زوم اغلب برای ایجاد احساس ناآرامی یا شوک استفاده می شود و به عنوان `اثر ورتیگو` نیز شناخته می شود، زیرا در فیلم `سرگیجه` (Vertigo) ساخته آلفرد هیچکاک مشهور شد.
2. کرین زوم (Crane Zoom):
- ترکیبی از حرکت دوربین با استفاده از جرثقیل (کرین) و زوم است که می تواند برای ایجاد نماهای پیچیده و دینامیک استفاده شود.
فیلم های مشهور با استفاده برجسته از زوم
- `سرگیجه` (Vertigo)
- استفاده از دالی زوم برای ایجاد احساس سرگیجه و ناآرامی.
- `جادوگر شهر اوز` (The Wizard of Oz)
- استفاده از زوم برای انتقال بین دنیای سیاه و سفید و رنگی.
- `روانی` (Psycho)
- زوم این بر روی چهره نورمن بیتس برای افزایش تعلیق و تنش.
نتیجه گیری
زوم یکی از تکنیک های قدرتمند و چندکاربردی در سینما است که به فیلمسازان امکان می دهد تا با تغییرات ساده در فاصله کانونی لنز، تاثیرات بصری و احساسی مختلفی را بر مخاطب بگذارند. استفاده خلاقانه و مناسب از زوم می تواند به تقویت داستان گویی و ایجاد تجربه ای غنی تر و جذاب تر برای مخاطبان کمک کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از زعما
تصویر زعما
زعیم ها، کفیل ها، پذرفتارها، رئیس ها، رهبرها، پیشواها، بزرگان قوم، جمع واژۀ زعیم
فرهنگ فارسی عمید
(زُ می ی)
کذاب و صادق. ضد است. (اقرب الموارد). کاذب و صادق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
درمانده به سخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، زعامیم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِ)
امیدوار، آزمند، فرمانبردار، کار دست داده، شیر جوشیدن گرفته، زمینی که اول گیاه آن برآمده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دروغ بربستن و کاذب گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). تکذب. (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، به تکلف زعامت بر خود بستن و خود را زعیم دانستن. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(زُ عَ)
جمع واژۀ زعیم. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سران. رؤسا. مهتران. پذرفتاران. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ازحضرت ملک مثالی به تاش فرستاد و خطابی که زعمای لشکر و سپهداران ملک را بودی باطل گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی، چ 1 تهران ص 80). رجوع به زعم و زعیم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ عَ)
کاری که بر آن اعتماد نباشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، جای طمع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). مطمع. (اقرب الموارد) ، جای شک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاعم
تصویر زاعم
گمان برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زام
تصویر زام
ترساندن، لرزه گرفتن، غریو کردن، زود مردن
فرهنگ لغت هوشیار
جراحتی که بوسیله آلات جاریه یا ناخن و دندان و مانند آن بهم رسد، ریش، نشان وارد کردن تیغ و تیر و مانند آن که بر بدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحم
تصویر زحم
انبوهی کردن، جا تنگ کردن بر یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجم
تصویر زجم
پرستوی دریایی از پرندگان سخن پنهان پچ پچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرم
تصویر زرم
ترس، پرهیز گرفتار در تنگنا، زفت ، بازداشت شده بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمم
تصویر زمم
نزدیک، رو به رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعم
تصویر رعم
پیه
فرهنگ لغت هوشیار
کفیل ضامن، پیشوا مهتر رئیس جمع زعماء، (بیشتر در بلوچستان) زارع کشاورز
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زعیم، مهتران پیشوایان، پایندان ها، سرتیپان کفیل ضامن، پیشوا مهتر رئیس جمع زعماء، (بیشتر در بلوچستان) زارع کشاورز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزعم
تصویر مزعم
محل طمع مطمع، امری که برآن اعتماد نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعما
تصویر زعما
سران، مهتران، روساء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمع
تصویر زمع
لرزیدن اندام لرزه براندام فتادن ترسو، سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعماء
تصویر زعماء
((زُ عَ))
جمع زعیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعم
تصویر طعم
مزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زخم
تصویر زخم
جرح
فرهنگ واژه فارسی سره