جدول جو
جدول جو

معنی زریوه - جستجوی لغت در جدول جو

زریوه
فنا فی الله
تصویری از زریوه
تصویر زریوه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زریون
تصویر زریون
(پسرانه)
زرگون، به رنگ زر، طلایی، سبز و خرم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرینه
تصویر زرینه
(دخترانه)
آنچه منسوب به زر است، نام رودی در آذربایجان غربی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد و به دریاچه ارومیه می ریزد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زراوه
تصویر زراوه
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریوه
تصویر آریوه
تک انجام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آریوه
تصویر آریوه
فرانسوی تک انجام زبانزد اسبدوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریون
تصویر زریون
برنگ زر طلایی زرد فام
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به زر آنچه از زر ساخته شده باشد زری طلایی، آنچه مانند زر باشد برنگ زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریعه
تصویر زریعه
دانه برز، کاشته زمین کشت شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریره
تصویر زریره
واحد زریر یکدانه زریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریبه
تصویر زریبه
پهست آغل، بیشه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریوه
تصویر تریوه
راه ناهموار و پست و بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریوه
تصویر پریوه
فرانسو خودی، خودمانی، رام دستاموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریوه
تصویر گریوه
تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه، برای مثال خری بر گریوه ز سرما بمرد / که از کاهلی جامه با خود نبرد (نظامی۵ - ۸۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تریوه
تصویر تریوه
راه پشته پشته، راه ناهموار، پست و بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زریون
تصویر زریون
زرگون مانند زر، به رنگ زر، طلایی، زرّین فام، زرغون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هریوه
تصویر هریوه
هروی، مسکوک طلای خالص که در هرات رایج بوده مثلاً زر هریوه
فرهنگ فارسی عمید
کوه پست پشته بلند، گردنه عقبه، زمین سراشیب، راه دشوار گذار: در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی است آن به کرین گریوه سبکبار بگذری. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هریوه
تصویر هریوه
منسوب به هرات. اهل هرات مردم هرات، جمع هریوکان: (وی میگفتی می بایدکه بخیابان هری کوک کنم یعنی بانگ زنم که وی درکارهریوکاندورفرارفته بود) یادینارهریوه. دینارمسکوک هرات. یازبان هریوه. زبان هراتی: (... بهرام گروبهر زبانی سخن گفتی: بوقت چوگان زدن، پهلوی گقفتی واندرحربگاه ترکی گفتی واندر مجلس باعامه دری کگفتی وباموبدان واهل علم پارسی گفتی وبازنان زبان هریوه گفتی وچون اندرکشتی نشستی زبان نبطی گفتی وچون خشم گرفتی تازی گفتی) یا زرهریوه. زرخالص مسکوک هرات، زرخالص: (چراغی گرفتم چنانچون بود ززر هریوه سرخنجری) (منوچهری) توضیح امااینکه هریوه را زرخالص رایج معنی کرده اند گویا درست تر آن باشدکه دراینجاهم هریوه منسوب بهرات است وزرهرات شایددرمیان سکه های طلای دیگرخالص تر وکم عیارتر بوده وهروقت که میخواسته اند سکه خالص وکم عیاربگویند (زر هریوه) یا (دینارهریوه) می گفته اند وبعدها هریوه رابمعنی زرخالص رایج گرفته اند زیرا که تاکنون درنظم ونثرهیچ جاهریوه بتنهایی بحالت اسم ندیده وهمه جا (زرهریوه) یا (دینار هریوه) بحالت صفت وآن هم صفت برایدینار وزردیده ام)، طلای خالص و رایج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریوه
تصویر تریوه
((تَ رِ وَ))
راه ناهموار و پست و بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زریون
تصویر زریون
((زَ))
زرد رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریوه
تصویر کریوه
((کَ وَ یا وِ))
زمین بلند، تپه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریوه
تصویر گریوه
((گَ وِ))
گردن، پشت گردن، کوه پست، پشته، تپه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هریوه
تصویر هریوه
((هِ وَ))
منسوب به هرات، زر خالص که در هرات رایج بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریوه
تصویر ریوه
پشته، تپه، تل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریوه
تصویر ریوه
تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه، گریوه
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، ریو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریوه
تصویر ریوه
پشته، گریوه، مکر، حیله
فرهنگ فارسی معین