منسوب به زر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ساخته از زر. زرین. طلائی. (فرهنگ فارسی معین) ، پارچۀ زربفت. (ناظم الاطباء). پارچۀ که پودهای آن طلاست. زربفت. (فرهنگ فارسی معین). نوعی جامه از زر بافته. جامه ای که تار از زر دارد. زربفت. قسمی پارچه که تمام یا گلها و خطوط آن از تار و پود سیمین یا زرین باشد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
منسوب به زر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ساخته از زر. زرین. طلائی. (فرهنگ فارسی معین) ، پارچۀ زربفت. (ناظم الاطباء). پارچۀ که پودهای آن طلاست. زربفت. (فرهنگ فارسی معین). نوعی جامه از زر بافته. جامه ای که تار از زر دارد. زربفت. قسمی پارچه که تمام یا گلها و خطوط آن از تار و پود سیمین یا زرین باشد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
ساختۀ آز، برای مثال دگر به روی کسم دیده برنمی باشد / خلیل من همه بت های آزری بشکست (سعدی۲ - ۳۲۶)، کنایه از زیبا، برای مثال جدا گشت از او کودکی چون پری / به چهره به سان بت آزری (فردوسی - ۲/۲۰۶)
ساختۀ آز، برای مِثال دگر به روی کسم دیده برنمی باشد / خلیل من همه بت های آزری بشکست (سعدی۲ - ۳۲۶)، کنایه از زیبا، برای مِثال جدا گشت از او کودکی چون پری / به چهره به سان بت آزری (فردوسی - ۲/۲۰۶)
منسوب به خزران که نام ملکی است. (غیاث اللغات) (آنندراج). منسوب به دربند خزران. (از انساب سمعانی) : بخاری و خزری وگیلی و کرد بنان پاره هر چار هستند خرد. نظامی
منسوب به خزران که نام ملکی است. (غیاث اللغات) (آنندراج). منسوب به دربند خزران. (از انساب سمعانی) : بخاری و خزری وگیلی و کرد بنان پاره هر چار هستند خرد. نظامی
منسوب به آزر: بزابلستان شد به پیغمبری که نفرین کند بر بت آزری. فردوسی. - مثل بت آزری، سخت جمیل: جدا گشت از او کودکی چون پری بچهره بسان بت آزری. فردوسی
منسوب به آزر: بزابُلْسِتان شد به پیغمبری که نفرین کند بر بت آزری. فردوسی. - مثل بت آزری، سخت جمیل: جدا گشت از او کودکی چون پری بچهره بسان بت آزری. فردوسی
عبدالعزیز بن احمد اصفهانی، معروف به قاضی ابوالحسن حزری. او یکی از فقهاء داودیین است. عضدالدوله او را قضاء ربع اسفل جانب شرقی بغداد داند، و وی تا سال 370 هجری قمری بقول ابن الندیم حیات داشت، و شاید مدتی پس از آن هم زنده بوده است. او راست: کتاب مسائل الخلاف محمد بن علی بن غالب، معین الدین. وی معاصر تاج کندی بود و در پیرامن 640 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الاعتراض المبدی بوهم التاج الکندی’. (هدیهالعارفین ج 2 ص 121)
عبدالعزیز بن احمد اصفهانی، معروف به قاضی ابوالحسن حزری. او یکی از فقهاء داودیین است. عضدالدوله او را قضاء ربع اسفل جانب شرقی بغداد داند، و وی تا سال 370 هجری قمری بقول ابن الندیم حیات داشت، و شاید مدتی پس از آن هم زنده بوده است. او راست: کتاب مسائل الخلاف محمد بن علی بن غالب، معین الدین. وی معاصر تاج کندی بود و در پیرامن 640 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الاعتراض المبدی بوهم التاج الکندی’. (هدیهالعارفین ج 2 ص 121)
منسوب به ازر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین سعدالله بن علی بن محمد الازری الحنفی است. (انساب) ، کندامویه برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). موی ریزۀ زرد برآوردن چوزه. (منتهی الارب). موی اول برآوردن جوزه
منسوب به اُزر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین سعدالله بن علی بن محمد الازری الحنفی است. (انساب) ، کندامویه برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). موی ریزۀ زرد برآوردن چوزه. (منتهی الارب). موی اول برآوردن جوزه