جدول جو
جدول جو

معنی زرقاله - جستجوی لغت در جدول جو

زرقاله
(زَ لَ)
صفیحهالزرقالیه. نوعی از صفحۀ فلزی که بر آن صور فلکی و دوائراصلی جونشان داده میشود... (از دزی ج 1 ص 589). رجوع به همین کتاب و ابن زرقیال در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرداده
تصویر زرداده
(پسرانه)
نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرساوه
تصویر زرساوه
ریزه های زر، سونش زر، زرخالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمقاله
تصویر سرمقاله
مقالۀ اول روزنامه یا مجله، مقاله ای که به سبب اهمیت موضوع در صفحۀ اول روزنامه یا مجله چاپ شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردالو
تصویر زردالو
میوه ای گرد، زرد رنگ و معمولاً شیرین با هسته ای سخت که مغز آن هم خوراکی است، درخت این میوه با برگ های قلبی شکل و شکوفه های سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرداله
تصویر آرداله
آردهاله، نوعی آش که با آرد گندم می پختند، اماج، آش اماج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرنیله
تصویر زرنیله
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، ریواج، ریباس، رواس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درغاله
تصویر درغاله
راهی که از میان دو کوه بگذرد، گشادگی میان دو کوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درگاله
تصویر درگاله
آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دنگاله، دنگداله، گلفهشنگ، گلفخشنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرقافله
تصویر سرقافله
رئیس قافله، سرپرست کاروان
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
ابراهیم ابن یحیی النقاش، مکنی به ابوالسحق معروف به ابن زرقالی یازرقیال. رجوع به ابن زرقیال و دزی ج 1 ص 589 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دادن حق کسی را: زقل بحقی زرقله، داد حق مرا، واخیدن موی را: زرقل الشعر، واخید موی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرنیله
تصویر زرنیله
ریواس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرداله
تصویر آرداله
آرد هاله آرد توله
فرهنگ لغت هوشیار
پیاپی گوی: زن، کورت کوزه گردن باریک راگویند، شش گونه که شترمست برآرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
یا قاقاله خشکه. شخصی بسیار لاغر و نزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبقاله
تصویر حبقاله
گوشموش از گیاهان گوش موش
فرهنگ لغت هوشیار
غرقاب بنگرید به غرقاب آب عمیق که شخص را عرق کند گودالی که در بعض نقاط دریا یا رود باشد مقابل پایاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درغاله
تصویر درغاله
گشادگی میان دو کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرقاطه
تصویر فرقاطه
کشتی جنگی بادبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرقالی
تصویر آرقالی
قوچ وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برساله
تصویر برساله
معجون با گردو آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برباله
تصویر برباله
اسارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرساوه
تصویر زرساوه
زر خالص
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است جزو تیره گل سرخیان جزو دسته بادامیها که دارای میوه شفت میباشد. آنچه را که بنام هسته میوه این درخت مینامیم عبارت از درون بر و دانه میباشد منشا این گیاه را از ارمنستان میدانند ولی به طور قطع اصل این درخت از آسیای غربی و مرکزی است درخت زرد آلو مرتفع نمیشود و شاخه هایش در اطراف گسترده میشود برگش بیضوی یا نسبتا گرد و بیشتر قلبی شکل و گلهایش سفید است اروق اروک مشمش، میوه درخت مذکور تا حدی درشت و آبدار و زرد رنگ یا زرد مایل به قرمز است قسمت ماکول میوه این گیاه بحد کافی دارای ذخیره قندیست و ضمنا بوی معطری نیز دارد. یا زردالوانک گونه ای از زردالو که میوه اش نامرغوب و دارای هسته ای تلخ و ریزتر از انواع دیگر است مشمش کلیبی زردالوی دانه تلخ. یا زردالو غوله (زردالو غوره) زردالوی نارس اخکوک. یا زردالوی پیش رس گونه ای از زردالو که دارای میوه ای ریزه و نامرغوب است و میوه اش زودتر میرسد. یا زردالوی شکر پاره گونه زردالو که میشوه اش بسیار شیرین و درشت و معطر و در خراسان فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرقافله
تصویر سرقافله
مهتر و رئیس قافله
فرهنگ لغت هوشیار
مقاله مهمی که در اولین ستون یا اولین صفحه روزنامه یا مجله درج شود
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره گل سرخیان جزو دسته بادامی ها که دارای میوه شفت می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرمقاله
تصویر سرمقاله
((~. مَ لِ))
مقاله مهمی که در اولین ستون اولین صفحه روزنامه یا مجله درج شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاقاله
تصویر قاقاله
((لَ یا لِ))
شخصی بسیار لاغر و نزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
Foxy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
лукавый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
хитрий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
chytry
دیکشنری فارسی به لهستانی