جدول جو
جدول جو

معنی درغاله

درغاله
راهی که از میان دو کوه بگذرد، گشادگی میان دو کوه
تصویری از درغاله
تصویر درغاله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با درغاله

درغاله

درغاله
مُرَکَّب اَز: درغ، بند و سد و در + ’َاله’ علامت نسبت، دربند. راه میان کوه. شعب. فرجه. (یادداشت مرحوم دهخدا)، راه در کوه. شِعب. (دهار)، راهی را گویند که از میان کوه بگذرد و آنرا به عربی شعب خوانند و فرجۀ میان دو کوه را نیز گفته اند. (برهان)، راهی که در کوه بود چون دره. (شرفنامۀ منیری)، شعب. (زمخشری)، رجوع به توضیح مؤلف درباره لغت درغال در پاورقی شود
لغت نامه دهخدا

درگاله

درگاله
آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دَنگاله، دَنگِداله، گُلفَهشَنگ، گُلفَخشَنگ
درگاله
فرهنگ فارسی عمید

دژغاله

دژغاله
دزغاله، دیوار دور شهر یا قلعه، بارو، حصار، سنگر، جان پناه
دژغاله
فرهنگ فارسی عمید

درباله

درباله
جامه ای است خشن که متکدیان پوشند و بدین سبب آنان را ’ابودرباله’ کنیت دهند، و آن لغتی است عامیانه. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا

دزغاله

دزغاله
قلعه و شهرپناه و برج. (آنندراج). برج و حصار و دیوار دور شهر و جان پناه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

درگاله

درگاله
یخ و یا آبی که از ناودان تا زمین یخ بسته باشد. (از انجمن آرا) (از آنندراج). درکاله. درگلاله. دنگاله. دنگداله. کلفهشنگ
لغت نامه دهخدا