- زرفشانی
- عمل زر افشان زر پراکندن
معنی زرفشانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل زر افشان زر پراکندن
زر پراکندن
بخشنده زر، نثار کننده جواهر
زرافشان، ویژگی آنچه با طلا اندود شده مثلاً کاغذ زرافشان، بافته شده با تارهای زر، زربافت، دارای نقش هایی از طلا، آنکه سیم و زر نثار می کند، زرافشاننده، زرافشانی و نثار کردن سیم و زر
افشاننده زر، بخش کننده طلا و سکه زر
نجوانی کرکمی منسوب به زعفران، برنگ زعفران: زعفری
پراگندگی، تشویشاضطراب بیقراری ناراحتی، آشفتگی شوریدگی ژولیدگی بی نظمی بی ترتیبی، تنگدستی فقر تهیدستی بی چیزی، (تفرقه که در سالک وجود دارد اشاره بخلق است بدون حق مشاهده عبودیت)، یا پریشانی حواس پراکندگی فکر. یا پریشانی خاطر. تشویش دلتنگی اضطراب
بلاغت، زبان آوری، شیرین زبانی
رنگی شبیه رنگ زعفران، زرد، به رنگ زعفران، دارای زعفران مثلاً کباب زعفرانی
پراکندگی، آشفتگی، شوریدگی، بینوایی، دست تنگی
ویژگی آنچه با طلا اندود شده مثلاً کاغذ زرافشان، بافته شده با تارهای زر، زربافت، دارای نقش هایی از طلا، کسی که سیم و زر نثار می کند، زرافشاننده، زرافشانی و نثار کردن سیم و زر، برای مثال سران عرب را زرافشان او / سرآورد بر خطّ فرمان او (نظامی۵ - ۸۷۶)
پراکندگی، تشویش، اضطراب، شوریدگی، آشفتگی، بینوایی
Raggedness
Luminousness
изорванность
светимость
Zerrissenheit
Leuchtkraft
безладдя
світність
bałagan
jasność
desordem
luminosidade
disordine
luminosità
desaliño
luminosidad
luminosité
désordre