جدول جو
جدول جو

معنی زرخش - جستجوی لغت در جدول جو

زرخش
(زَ رَ)
از قرای بخارا. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرکش
تصویر زرکش
کسی که پیشه اش کشیدن تارهای زر به جامه یا پارچه است، زرکشیده، پارچه ای که تارهای زر در آن به کار رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخش
تصویر فرخش
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخش، پرخچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخش
تصویر درخش
درخشیدن، روشنی، روشنایی، فروغ، آذرخش، برق، برای مثال گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵ - ۸۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخچ، فرخش، برای مثال بور شد چرمۀ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد - لغتنامه - پرخش)
شمشیر، تیغ، برای مثال پرخشش به کردار تابان درخشی / که پیچان پدید آید از ابر آذر (لغتنامه - پرخش)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذرخش
تصویر ذرخش
روشنی، برق، برق آسمانی
فرهنگ فارسی عمید
(زَ رَ)
منسوب است به زرخش که از قرای بخارا است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
پرخچ، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخش
تصویر ترخش
جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرخر
تصویر زرخر
زر خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرکش
تصویر زرکش
پارچه ای که تارهای زر در آن بکار رفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرخش
تصویر ذرخش
برق روشنی، برق آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخش
تصویر درخش
روشنی، تابش، فروغ، تابندگی، شعشعه، پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
خورشید آفتاب هور هورخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخش
تصویر فرخش
((فَ رَ خْ))
پرخچ، کفل، سرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرکش
تصویر زرکش
((زَ کَ یا کِ))
آن که تارهای زر به پارچه کشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذرخش
تصویر ذرخش
((ذَ رَ))
برق، صاعقه، آذرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخش
تصویر درخش
((دَ یا دِ رَ))
فروغ، روشنایی، برق، آذرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارخش
تصویر ارخش
((اُ یا اَ رَ))
خورشید، آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
((پَ رَ))
سرین اسب و استر، شمشیر، تیغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخش
تصویر درخش
جرقه، برق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
Circling, Circulation, Gyration, Rotation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
en cercle, circulation, rotation, (FR) rotation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
girando, circulación, giro, (ES) rotación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
berputar, sirkulasi, putaran, (ID) rotasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
หมุน , การหมุนเวียน , การหมุน , การหมุน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
cirkelend, circulatie, rotatie, (NL) rotatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
环绕的 , 循环 , 旋转 , 旋转
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
circolare, circolazione, rotazione, (IT) rotazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
girando, circulação, rotação, (PT) rotação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
okrężny, cyrkulacja, obrót, (PL) rotacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
обертальний , циркуляція , обертання , обертання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
kreisend, Zirkulation, Drehung, (DE) Rotation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
круговой , циркуляция , вращение , вращение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چرخش
تصویر چرخش
घेरना , संचलन , घुमाव , घुमाव
دیکشنری فارسی به هندی