درخشیدن، روشنی، روشنایی، فروغ، آذرخش، برق، برای مثال گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵ - ۸۱۰)درخشیدن، روشنی، روشنایی، فروغ، آذرخش، برق، برای مِثال گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵ - ۸۱۰)