جدول جو
جدول جو

معنی زدو - جستجوی لغت در جدول جو

زدو
(تَ یُ)
گوز باختن و انداختن آن در مغاک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). والفعل من نصر. یقال زدا الصبی الجوز و زدا به، اذا لعب و رمی به فی المزاده، فی المثل ابعد المدی و ازده، وقت تحریض بر چیزی گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دست دراز کردن به جانب چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و این لغتی است در سدو، چنانکه گویند: تسدو الابل فی سیرها بایدیها. (از اقرب الموارد). رجوع به سدو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زدوار
تصویر زدوار
جدوار، ریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گره دار، به ضخامت انگشت، سیاه رنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوه های تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان می روید و در طب قدیم برای دفع هر گونه سم به کار می رفته و آن را تریاق و پادزهر همۀ سموم می دانسته اند، ژدوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
پاک کردن، پاکیزه ساختن، زداییدن، پاک کردن زنگ از فلز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
پاک شده، جلاداده، شفاف، برای مثال می آورد و نار و ترنج و بهی / زدوده یکی جام شاهنشهی (فردوسی - ۳/۳۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ دو / اَ دَ / دُو)
صمغ. صمغی است که از آن حلوا پزند. (سروری از نسخۀ میرزا). صمغی است که حلوای آن بغایت لطیف شود و منفعت دهد درد کمر را. (مؤید الفضلاء). صمغ درخت ارجن باشد که درخت بادام کوهی است و از آن حلوا پزند و مطلق صمغ را نیز گفته اند. (برهان). صعرور.
- ازدوی آلو، صمغالاجاص.
- ازدوی امرود، صمغالکمثری.
- ازدوی بادام، صمغاللوز.
- ازدوی تازی، صمغ عربی. (برهان).
- ازدوی خطمی، صمغالخطمی.
- ازدوی زیتون، اصطرک.
- ازدوی سداب،ثافیسا.
- ازدوی سماق، صمغ تتم، چادر
لغت نامه دهخدا
تصویری از زدودگی
تصویر زدودگی
پاکیزگی و صیقل یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره زنجبیلیها که دارای ساقه زیرزمینی دراز و باریک است. میوه اش کپسولی و دارای دانه های معطر است. این گیاه مانند دیگر گیاهان تیره زنجبیلیها در منطقه هند و مالزی میروید و در تداوی بعنوان مقوی و باد شکن و در تهیه برخی لیکورها مصرف میشود زنجبیل بیابانی امامون دشتی عرق الکافور. توضیح: در برخی کتب تاج الملوک زرد رومی را که بنام) انتله سودا (نیز نامیده میشود مرادف زرنباد گرفته اند. یا زرنباد چینی جدوار ختایی (جدوار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدوبست
تصویر زدوبست
ساخت و پاخت، قرار و مدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
پاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صمغ (مطلق)، صمغ درخت ارجنگ صمغ بادام کوهی که از آن حلوا پزند. یا ازدوی تازی. صمغ عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدوگیر
تصویر زدوگیر
جنگ و درگیری، نبرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدو
تصویر ازدو
((اُ))
صمغ (مطلق). صمغ درخت ارجنگ، صغم بادام کوهی که از آن حلوا پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
پاک شده، صیقل یافته، محو شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
((زُ دَ))
پاک کردن، صیقل دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
حذف کردن، رفع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
خالص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
Demythologization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
Dispel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
去神话化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
desmitologización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
dissipare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
smitologizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
dissipar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
desmitologização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
驱散
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
rozwiać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
демифологизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
demitologizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
розсіювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
деміфологізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
zerstreuen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زدودن اساطیر
تصویر زدودن اساطیر
Entmythologisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
развеивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زدودن
تصویر زدودن
disipar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی