- زخ
- آواز حزین، ناله زار
معنی زخ - جستجوی لغت در جدول جو
- زخ
- مخفّف واژه زخم
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
زخمه
آواز حزین،برای مثال بوی برانگیخت گل چو عنبر اشهب / بانگ برآورد مرغ با زخ و تنبور (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۹ حاشیه)
- زخ
- ناله، آواز حزین، بانگ، بانگ جرس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پانسمان
آدرنال
مضراب زدن
بوی گند آلتی کوچک و فلزی که بدان ساز نوازند مضراب زخ
افتیمون
مجروح
زن بد بو
یکی از امراض معده
محل جراحت، محل ضربت. یا زخم گاه باد محل وزش باد جهت ریاح
جنگ کردن نبرد کردن
آنکه جراحت وارد کند جارح
گزیدن کسی با سخن، سرزنش کردن
زخمی شده، زخم یافته
آنکه جراحت بر وی وارد آمده مجروح
مجروح شدن
مضروب، ضربت خورده، مصدوم
مرهم گذاشتن
جراحتی که بوسیله آلات جاریه یا ناخن و دندان و مانند آن بهم رسد، ریش، نشان وارد کردن تیغ و تیر و مانند آن که بر بدن باشد
خود فروشی خودپسندی، آراستن به دروغ
مرد دراز
آراستن زیور دادن، آراستن سخن با دروغ
آبجه از جانوران، زر ، نیکویی، بیهوده (باطل)، زیور نگار طلا زر، نقش و نگار زیور زینت (ظاهری) جمع زخارف
زنبکک گونه ای زنبک خرد
ذخیره ها
شکوفه تازگی شکوفه
تازه نیک بالیده سبز سراب گیاه، استوار: کار
شاخه درخت
آبراهه ها
نقش و نگار، زیور
پر و لبریز
ناله و زاری نمودن