مخفّف واژه زخم زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول زخمه آواز حزین، برای مثال بوی برانگیخت گل چو عنبر اشهب / بانگ برآورد مرغ با زخ و تنبور (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۹ حاشیه)مخفّفِ واژه زَخم زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سِگیل، وِردان، واروک، واژو، بالو، تاشکِل، گَندُمِه، آزَخ، زوخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول زخمه آواز حزین، برای مِثال بوی برانگیخت گل چو عنبر اشهب / بانگ برآورد مرغ با زخ و تنبور (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۹ حاشیه)