- زحالیق
- جمع زحلوقه، آلاکلنگ ها
معنی زحالیق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع زحلوفه، سرسره ها
جمع زهلوق، فربگان
جمع زحلوقه، آلاکلنگ ها
شوهر مادر قایم مقام پدر، لالا لله موء دب، نگهبان حامی حافظ، منصبی در عهد صفویه
پیر مانی مانوی، ملحد دهری بیدین جمع زنادقه
مونث زلالی، مایعیاست مانند آب بدون رنگ و شفاف که در فضای بین قرنیه و عدسی موجود است این مایع نتیجه ترشح عروق واقع در عنبیه و عدسی میباشد که پس از تشکیل شدن وارد مجرای شکم میگردد و عاقبت باورده عضلانی منتهی میشود. عنبیه فضای خارجی مایع زلالیه را به دو قسمت تقسیم میکند که به اطاق قدامی و خلفی موسوم است مایع زلالیه رطوبت بیضیه
جمع جوالق و جوالق
جمع تعلیقه، فرمان ها شهنویس ها جمع تعلیقه
مربی، لله، نگهبان، محافظ
زندیق ها، کافران، جمع واژۀ زندیق
تعلیقه ها، آنچه بر حاشیه کتاب بنویسند، جمع واژۀ تعلیقه
مایعی زلال و شفاف که در فضای بین قرنیه و عدسی چشم قرار دارد
شوهر مادر، قائم مقام پدر، لالا، لله، مؤدب، نگهبان، حامی، حافظ، منصبی در عهد صفویه
شتابنده، جای تنگ، دور شونده
جمع زحلوفه، سرسره ها
نوشگوارین، سپیده منسوب به زلال
کنونی، فعلی
اکنون، فعلاً، عجاله ً، عجالتاً
شغل و عمل کحال، علم بامراض چشم
اکنون، حالا
کنونی، در این دوران، امروزه، در تصوف فرقهای از متصوفه که سماع، پایکوبی و سرودخوانی را از اعمال نیک می دانند و با این اعمال حالتی به آنان دست میدهد که از خود بی خود میشوند
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، همیدون، اینک، بالفعل، الحال، فعلاً، عجالتاً، حالا، فی الحال، کنون، ایمه، همینک، ایدون، ایدر، الآن، نونبرای مثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲) ، تا درخت دوستی کی بر دهد / حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم (حافظ - ۷۴۰)
پیری فرتوتی، سفیدی بیش از حد
باد سخت
شلیل، ماهی لیز آفگانه (جنین سقط شده) نسا
فوراً، فی الفور، هماندم
زایل کننده و سترنده موی
شایسته تر سزاوارتر درخشش آذرخش در خورتر سزاوارتر
ریش سترده ریش تراشیده
زایل کننده و سترندۀ موی، سرتراش، دارویی که موی بدن را زایل کند مانند زرنیخ و نوره، کوه بسیار بلند که گیاهی در آن نباشد