جدول جو
جدول جو

معنی زبرنگر - جستجوی لغت در جدول جو

زبرنگر
آنکه به سمت بالا نگاه کند، کنایه از عالی نظر، بلندنظر، بلندهمت
تصویری از زبرنگر
تصویر زبرنگر
فرهنگ فارسی عمید
زبرنگر
(چَ)
عالی النظر. (مقدمۀ التفهیم بقلم همایی ص قس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
کسی که اخباری کسب میکند و برای روزنامه یا مجله می نویسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیانگر
تصویر زیانگر
زیان کار، ضرر کننده، زیان برنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانور
تصویر زبانور
زباندار، سخنگو، سخنور، فصیح، زبان آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبرزیر
تصویر زبرزیر
بالا و پایین، واژگون، ویران، زیر و زبر، برای مثال بسا مفلس بینوا سیر شد / بسا کار منعم زبرزیر شد (سعدی۱ - ۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرنگار
تصویر زرنگار
کسی که با زر در روی چیزی نقش و نگار می کند، چیزی که با آب زر نگاشته یا نقاشی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبرتنگ
تصویر زبرتنگ
تنگ دوم زین اسب، تنگی که به زین اسب می بندند
فرهنگ فارسی عمید
آنکه نگاه او بالا باشد مقابل فرونگر:) دلالت کند بر میانه بالا سطبر لب زبر نگر (التفهیم 328)، عالی نظر عالی منظر مقابل زیر نگر (التفهیم مقدمه قس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانگیر
تصویر زبانگیر
جاسوس منهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنگار
تصویر زرنگار
منفش شده با زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیانگر
تصویر زیانگر
ضرر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
نویسنده خبر، خبرنگارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنگار
تصویر زرنگار
((زَ نِ))
زینت داده شده با زر، چیزی که با آب طلا نقاشی شده، طلاکوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
((~. نِ))
کسی که اخبار را برای روزنامه و مجله یا جهت خبرگزاری تهیه کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانگیر
تصویر زبانگیر
جاسوس، سخن چین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
مخبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
گزارشگر، نودادنویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنگری
تصویر برنگری
مشاهده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
Correspondent, Journalist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
correspondant, journaliste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
עֵדוּת , עיתונאי , עיתונאי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
संवाददाता , पत्रकार , पत्रकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
koresponden, jurnalis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
ผู้สื่อข่าว , นักข่าว , นักข่าว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
correspondent, journalist
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
correspondente, jornalista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
corresponsal, periodista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
corrispondente, giornalista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
记者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
korespondent, dziennikarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
кореспондент , журналіст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
Korrespondent, Journalist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
корреспондент , журналист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خبرنگار
تصویر خبرنگار
記者 , ジャーナリスト
دیکشنری فارسی به ژاپنی