تنگ دوم زین اسب را گویند. (برهان قاطع). تنگ دوم است که بربالای اولین تنگ اسب کشند. (انجمن آرا). تنگ بالایی (دوم) حیوان سواری و باری. (فرهنگ نظام) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ. سوزنی. سر ریخته تا دم تبرزین خون آمده تا سر زبرتنگ. (مؤلف انجمن آرا)
مقابل زبرتنگ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنگ ستور. (ناظم الاطباء) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زبرتنگ شود، آفتاب. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
تنگ زبرین ستور. (یادداشت مؤلف). تنگ دوم باشد از دو تنگ زین و بمعنی تنگ بالا است که آنرا زبرتنگ نیز خوانند. (آنندراج) (برهان). تنگ دویم از زین اسب. (ناظم الاطباء) : بگسلد بر اسب عشق عاشقان برتنگ صبر چون کشد بر چنگ خویش از موی اسب او تنگ تنگ. منوچهری. یک ران ترا خم فلک زین طوقش قمر و مجره برتنگ. شرف شفروه (آنندراج). ز دودمان جلال توآسمان طفلی است فکنده دایۀ صنعش زکهکشان برتنگ. رکن الدین.