جدول جو
جدول جو

معنی زبانی - جستجوی لغت در جدول جو

زبانی
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
زبانی
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان، برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
فرهنگ فارسی عمید
زبانی
((زَ))
شفاهی
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
فرهنگ فارسی معین
زبانی
وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
فرهنگ فارسی معین
زبانی
Obscene, Verbal
تصویری از زبانی
تصویر زبانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زبانی
непристойный , словесный
دیکشنری فارسی به روسی
زبانی
obszön, verbal
دیکشنری فارسی به آلمانی
زبانی
непристойний , усний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زبانی
obsceniczny, werbalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
زبانی
下流的 , 口头的
دیکشنری فارسی به چینی
زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زبانی
osceno, verbale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زبانی
obsceno, verbal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زبانی
obscène, verbal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زبانی
obsceen, verbaal
دیکشنری فارسی به هلندی
زبانی
अश्लील , मौखिक
دیکشنری فارسی به هندی
زبانی
cabul, verbal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زبانی
فاحشٌ , لسانيٌ
دیکشنری فارسی به عربی
زبانی
גס , מילולי
دیکشنری فارسی به عبری
زبانی
不道徳な , 言葉の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
زبانی
음란한 , 언어의
دیکشنری فارسی به کره ای
زبانی
müstehcen, sözlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
زبانی
machafu, neno
دیکشنری فارسی به سواحیلی
زبانی
อุจาด , ด้วยวาจา
دیکشنری فارسی به تایلندی
زبانی
অশ্লীল , মৌখিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
زبانی
فحش , زبانی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانیه
تصویر زبانیه
((زَ یَ یا یِ))
جمع زبنیه، سرکشان، مردم سخت و درشت، سرهنگان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند به سبب آن که دوزخیان را به دوزخ رانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبانیه
تصویر زبانیه
مالک دوزخ، دوزخبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبانی
تصویر تبانی
ساخت و پاخت، سازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبانک
تصویر زبانک
اپیگلوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ربانی
تصویر ربانی
مرد خدا شناس و عابد و عارف خدائی، یزدانی، ایزدی، منسوب برب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبونی
تصویر زبونی
بیچارگی عجز، مغلوبیت، خواری حقارت، زیر دستی فرو دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانه
تصویر زبانه
چیزی که مشابهت بزبان داشته باشد مانند زبانه آتش و زبانه تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
زبان کوچک، برگه کوچک و برجسته ای که در محل التصاق برگ غلات در سطح فوقانی پهنک در انتهای فوقانی شکاف غلات مشاهده میشود، هر یک از فلسهای کوچکی که در پای دم گل گیاهان تیره غلات وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار