- زبانی
- جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
معنی زبانی - جستجوی لغت در جدول جو
- زبانی
- ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان،برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
- زبانی ((زَ))
- شفاهی
- زبانی
- وکیل دوزخ، موکل آتش، جمع زبانیان
- زبانی
- Obscene, Verbal
- زبانی
- непристойный , словесный
- زبانی
- obszön, verbal
- زبانی
- непристойний , усний
- زبانی
- obsceniczny, werbalny
- زبانی
- 下流的 , 口头的
- زبانی
- obsceno, verbal
- زبانی
- osceno, verbale
- زبانی
- obsceno, verbal
- زبانی
- obscène, verbal
- زبانی
- obsceen, verbaal
- زبانی
- अश्लील , मौखिक
- زبانی
- cabul, verbal
- زبانی
- فاحشٌ , لسانيٌ
- زبانی
- גס , מילולי
- زبانی
- 不道徳な , 言葉の
- زبانی
- 음란한 , 언어의
- زبانی
- müstehcen, sözlü
- زبانی
- machafu, neno
- زبانی
- อุจาด , ด้วยวาจา
- زبانی
- অশ্লীল , মৌখিক
- زبانی
- فحش , زبانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ
((زَ یَ یا یِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع زبنیه، سرکشان، مردم سخت و درشت، سرهنگان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند به سبب آن که دوزخیان را به دوزخ رانند
مالک دوزخ، دوزخبان
ساخت و پاخت، سازش
اپیگلوت
مرد خدا شناس و عابد و عارف خدائی، یزدانی، ایزدی، منسوب برب
بیچارگی عجز، مغلوبیت، خواری حقارت، زیر دستی فرو دستی
چیزی که مشابهت بزبان داشته باشد مانند زبانه آتش و زبانه تیغ
زبان کوچک، برگه کوچک و برجسته ای که در محل التصاق برگ غلات در سطح فوقانی پهنک در انتهای فوقانی شکاف غلات مشاهده میشود، هر یک از فلسهای کوچکی که در پای دم گل گیاهان تیره غلات وجود دارد