منزلی است از منزلهای ماه. (مهذب الاسماء). منزلی از منازل قمر. (دهار). یکی از بیست و هشت منزل ماه است. (از السامی فی الاسامی باب 27). زبانیاالعقرب دو ستارۀ روشن اند بر دو شاخ عقرب واقع میان شمال و جنوب، فاصله میان آن دو به اندازۀ یک نیزه است ومنزل ماه است در شب 17. (اقرب الموارد). از منازل ماه است. (از المخصص ابن سیده ج 9 ص 10). زبانیاالعقرب دو ستارۀ روشن اند در دو شاخ برج عقرب. (قطر المحیط). زبانیان دو ستارۀ روشن اند و آنها دو شاخ برج عقرب و منزل ماهند. (صحاح). زبانیان دو ستارۀ روشن اند واقع بر دو شاخ ’برج’ عقرب، و در صحاح آمده که زبانیان دو شاخ عقرب و از منازل قمرند و ابن گناسه گوید: دو ستاره اند واقع در برابر اکلیل فاصله آن دو به قدر یک نیزه و بیش از قامت یک مرد است. (تاج العروس). زبانی نام ستارگانی است از منازل (بروج) بر شکل شاخ کژدم و بر طبق تفسیری دیگر: زبانیان دو ستارۀ روشن اند یعنی دو شاخ عقرب و از منزل های قمرند. ابن کناسه گوید: از جمله ستارگان عقرب، زبانیاالعقربند این دو ستاره در برابر ’اکلیل’ بطور متفرق واقعند و فاصله میان آن دو باندازۀ یک نیزه و بزرگتر از قامت یک مرد است و اکلیل خود نام سه ستاره است در وسط و بطور غیر مستطیل قرار دارد. ابوزید گوید: ستارۀ مذکور را زبانی و زبانیان و زبانیات و دو شاخ آنرا زبانی العقرب یا زبانیاالعقرب گویند، زبانیات نیز گویند. (از لسان العرب). زبانیان دو ستارۀ روشن اند بر دو شاخ برج عقرب و آن منزل شانزدهم از منازل ماه است. (ناظم الاطباء). منزل شانزدهم بود از منازل بیست و هشت گانه قمر و علامت او دو ستاره است بر دو کفۀ میزان. و عرب گویند که این دو کوکب بر زبانای عقرب واقعند یعنی بر دو قرن او. (فرهنگ نظام بنقل از بیست باب ملامظفر). نام منزل شانزدهم از منازل قمر و آن دو ستاره اند که از آن دو شاخ پیشین برج عقاب است. (غیاث اللغات: زبانا) (آنندراج: زبانا). دو ستاره اند روشن بر دو شاخ برج عقرب و آن از منازل قمر است. (آنندراج). منزل شانزدهم (از منازل قمر) دو ستاره اند از دو کفۀ ترازو و بر پهنای نهاده، یک از دیگر دوری چند نیزه دارند (التفهیم بیرونی ص 111). و در ’آثارالباقیه’ آرد: پس از ’غفره’ که نام سه ستاره است واقع بر پشت ’اسد’ زبانا است که عبارت است از دو ستارۀ درخشان، جدا از یکدیگر و فاصله آن دو پنج ذراع است. این دو ستاره در آنجا قرار گرفته اند که جایگاه شاخهای عقرب است (در تصویر برج عقرب). اما (در تصویرهایی که برای برجها ترسیم کرده اند) زبانی جزء صورت میزان قرار گرفته است. و گفته شده: نام (زبانی) از زبن ’بمعنی دفع’ اشتقاق یافته از این روی که این دو ستاره دور از یکدیگرقرار گرفته اند. (از الاّثار الباقیه چ لایپزیک ص 345) و در موضع دیگر از همین کتاب آرد: ’غفره’ بالای ’زبانی العقرب’ قرار دارد و بمنزلۀ مغفر (کلاه خود) آن است. و نیز در صفحۀ 350 در جدول ’احوال کواکب منازل’ آرد: زبانی نزد منجمان، کفۀ میزان و نزد منجمان عرب شاخهای کژدم ’زبانیاالعقرب’ است. و هم در ص 240 ’در جدول اسماء و منازل قمر درلغات مختلف’ آرد: بلغه عرب، ’زبانیان’ بلغه سغد، ’فسرو’ و بلغه اهل خوارزم، ’سرافسریو’. در ترجمه صور الکواکب آمده: اول (از کواکب میزان) جنوبی دو کوکب روشن است که آنرا زبانی العقرب یعنی سروهای عقرب خوانند و او بر کفۀ جنوبی میزان است از اکبر قدرسوم و بطلمیوس از قدر دوم آورده. (ترجمه صور الکواکب). و نیز در همان کتاب آمده: اول و سوم را که بر دو کفه اند روشن ترند دو زباناء عقرب خوانند یعنی دو سر او و آن منزل شانزدهم قمر است و بعضی گفته اند ایشان را زبانا از آن جهت خوانده اند که از یکدیگر مندفعاند یعنی دور، و زبن دفع باشد. (ترجمه صور الکواکب). در کتاب کیهان شناخت آمده: منزل شانزدهم قمر را دو ستاره است روشن از یک دیگر دور و قمر جنوبی را کسف کند و شمال را نه. نام این دو ستاره بتازی زبانا و بپارسی سرونه. مواضع ایشان از صورتهای هر دو سروی کژدم و اندر صورتهای منجمان هر دو پلۀ میزان است. (از جدول منازل قمر کتاب کیهان شناخت نسخۀ متعلق به کتاب خانه مجلس ص 66). در جهان دانش آمده: زبانا دو کوکب روشن اند میان ایشان مقدار نیزه ای برپله میزان. عرب چنان پندارند که این زبان عقرب است، و ماه جنوبی ایشان را بپوشاند. (جهان دانش مسعودی ص 130). یاقوت آرد: زبانی بلفظ زبانی العقرب از ستارگان آسمان یعنی دو شاخ (ستاره) عقرب است. (از معجم البلدان). قلقشندی آرد: زبانان دو ستارۀ روشن اند که عرب آنرا دست عقرب میداند که بوسیلۀ آن از خویش دفاع میکند، اصحاب صور آن دو را دو کفۀ میزان قرار میدهند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 160) : یتعبها کواکب المیزان منهاالزبانا و هما نجمان کلاهما ذورونق و لمح بینهما فی البعد قید رمح هماجمیعا کفه المیزان و بید العقرب یعرفان و جهل من یزعم هذا واضح لان عنهن الزبانا ناضح. (از منظومۀ علی بن عبدالرحمن صوفی فرزند مؤلف صور الکواکب چاپ شده در ذیل آن کتاب در حیدرآباد). خیرلیال فی الابد بین الزبانی والاسد. راجز (بنقل از الاّثارالباقیه). فداک نکس لایبیض حجره مخرق العرض حدید ممطره. فی لیل کانون شدید خصره عض باطراف الزبانی قمره. ابن الاعرابی (از لسان العرب). رجوع به زبانا شود، زبانا و زبان (در تداول عامۀ مصر) : خار یا سوزن حشرات گزنده مانند زنبور و کژدم. (از القاموس العصری، عربی، انگلیسی، ، بگفتۀ بعضی: نوک شاخ عقرب است و آن هر دو را زبانیان گویند: گویی بدان وسیله از خویش دفاع میکند. (لسان العرب). برخی زبانی العقرب را نوک دو شاخ او دانسته اند، گویی وسیلۀ دفاع اویند و این معنی مشهور است. (تاج العروس). و گفته اند:زبانی العقرب نوک شاخ کژدم است و او راست زبانیان. و جمع آن زبانیات است. (از جمهرۀ ابن درید ج 3 ص 396) ، نوک دم کژدم است که با آن از خویش دفاع میکند. مرادبن منقذ گوید: زبانی عقرب لم تعط سلما واعیت ان تجیب رقی لرافی. (اقرب الموارد) (البستان). زبانی نوک دم عقرب است که با آن میگزد. (المنجد) ، برخی گفته اند واحد زبانیه است. و برخی گویند واحد زبانیه زابن است و بطوریکه در صحاح آمده اخفش این دو قول را از بعضی نقل کرده است. (تاج العروس). رجوع به ’زبانیه’ و ’زبانی ّ’ شود موضعی است که در این شعر هذلی یاد شده است: ما بین عین فی زبانی الذناب. (از معجم البلدان)