زئوس از خدایان یونانیان قدیم سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، قاضی چرخ، قاضی فلک، زاووش، اورمزد، هرمز، زوش، برجیس، ژوپیتر، سعد اکبر، سعد السّعود، زواش برای مثال فلک سادس ست زاوش را / که دهنده ست دانش و هش را (سنائی۱ - ۶۹۹)
زئوس از خدایان یونانیان قدیم سَیّارِۀ مُشتَری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، قاضیِ چَرخ، قاضیِ فَلَک، زاووش، اورمَزد، هُرمُز، زَوَش، بِرجیس، ژوپیتِر، سَعدِ اَکبَر، سَعدُ السُّعود، زَواش برای مِثال فلک سادس ست زاوش را / که دهنده ست دانش و هش را (سنائی۱ - ۶۹۹)
مقابل کاهش. افزایش. افزودن. (یادداشت بخط مؤلف) : گرت رای به آزمایش بود همه روزت اندر فزایش بود. فردوسی. - فزایش رسیدن، زیاد شدن. افزایش یافتن. فزونی یافتن. - ، زیاد نمودن. بیشتر بنظر رسیدن. بهتر جلوه کردن: همه چیز را کآزمایش رسد چو دیده پسندد فزایش رسد. نظامی. - فزایش کردن، افزودن. افزاییدن: به دانش ورا آزمایش کنید همه نیکویی در فزایش کنید. فردوسی. شما هم به یزدان نیایش کنید همه نیکویی در فزایش کنید. فردوسی. ، نشو. بالش. زهش. (یادداشت بخط مؤلف). - فزایش گرفتن، بالیدن. رشد کردن. نمو کردن. بالا رفتن: ستایش گرفتند بر رهنمای فزایش گرفت از گیا چارپای. فردوسی. رجوع به افزایش شود
مقابل کاهش. افزایش. افزودن. (یادداشت بخط مؤلف) : گرت رای به آزمایش بود همه روزت اندر فزایش بود. فردوسی. - فزایش رسیدن، زیاد شدن. افزایش یافتن. فزونی یافتن. - ، زیاد نمودن. بیشتر بنظر رسیدن. بهتر جلوه کردن: همه چیز را کآزمایش رسد چو دیده پسندد فزایش رسد. نظامی. - فزایش کردن، افزودن. افزاییدن: به دانش ورا آزمایش کنید همه نیکویی در فزایش کنید. فردوسی. شما هم به یزدان نیایش کنید همه نیکویی در فزایش کنید. فردوسی. ، نشو. بالش. زهش. (یادداشت بخط مؤلف). - فزایش گرفتن، بالیدن. رشد کردن. نمو کردن. بالا رفتن: ستایش گرفتند بر رهنمای فزایش گرفت از گیا چارپای. فردوسی. رجوع به افزایش شود
دور شونده ناپدید یاوه بی آن که آن کار کند از شنیدن عقلش یاوه شود غم مخور یاوه نگردد او ز تو بلکه عالم یاوه گردد اندر او روند برطرف شونده زوال یابنده، نابود ناپدید
دور شونده ناپدید یاوه بی آن که آن کار کند از شنیدن عقلش یاوه شود غم مخور یاوه نگردد او ز تو بلکه عالم یاوه گردد اندر او روند برطرف شونده زوال یابنده، نابود ناپدید