نام قومی کهن که درتراکیای قدیم، مشرق بلغارستان کنونی سکونت داشته و بوسیلۀ فیلیپ دوم حکمران مقدونیه مغلوب شدند و سرزمین آنان مضبوط قشون مهاجم شد. (از قاموس الاعلام ترکی). یکی از اقوام کوچک و آزادی بودند که در تراکیا می زیستند و پادشاه آنان سیرموس بود که از اسکندر منهزم گردید. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1228، 1230، 1247 و 1638، 1807 و تراکیا شود
نام قومی کهن که درتراکیای قدیم، مشرق بلغارستان کنونی سکونت داشته و بوسیلۀ فیلیپ دوم حکمران مقدونیه مغلوب شدند و سرزمین آنان مضبوط قشون مهاجم شد. (از قاموس الاعلام ترکی). یکی از اقوام کوچک و آزادی بودند که در تراکیا می زیستند و پادشاه آنان سیرموس بود که از اسکندر منهزم گردید. و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1228، 1230، 1247 و 1638، 1807 و تراکیا شود
یک نوع پول مسکوک که سابقاً درایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنج شاهی بوده چه هر قرانی بیست شاهی است و ریال بیست وپنج شاهی، (از ناظم الاطباء)، واحد پول که در زمان محمدشاه قاجار (1250- 1264 ه، ق،) از مسکوکات نقره و معادل 125 دینار و در اواخر قاجاریه معادل یک قران و پنج شاهی بود، (فرهنگ فارسی معین)، پول ایرانی معادل بیست شاهی و یک دهم تومان، قران، واحد رسمی کنونی پول ایران که عبارت از صد دینار است، (از یادداشت مؤلف)، اصلاً اسپانیایی، ریال به معنی لغوی شاهی (فرانسوی: رویال) و آن به مسکوکات نقره اطلاق می شد، معرب آن هم ’ریال’ است، این کلمه از زمان تسلط اسپانیاییان و پرتقالیان در خلیج فارس و مراودۀ ایشان باایرانیان وارد فارسی شده، اکنون واحد پول نقرۀ ایران و معادل صد دینار برابر یک قران، عشر یک تومان است، (از حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به مقالۀ پول آقای پورداود در هرمزدنامه شود، پول عثمانی و عراقی که در قدیم رایج بوده و انواعی داشته، رجوع به نقودالعربیه ص 85، 95، 142 و 173- 175 شود
یک نوع پول مسکوک که سابقاً درایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنج شاهی بوده چه هر قرانی بیست شاهی است و ریال بیست وپنج شاهی، (از ناظم الاطباء)، واحد پول که در زمان محمدشاه قاجار (1250- 1264 هَ، ق،) از مسکوکات نقره و معادل 125 دینار و در اواخر قاجاریه معادل یک قران و پنج شاهی بود، (فرهنگ فارسی معین)، پول ایرانی معادل بیست شاهی و یک دهم تومان، قران، واحد رسمی کنونی پول ایران که عبارت از صد دینار است، (از یادداشت مؤلف)، اصلاً اسپانیایی، ریال به معنی لغوی شاهی (فرانسوی: رویال) و آن به مسکوکات نقره اطلاق می شد، معرب آن هم ’ریال’ است، این کلمه از زمان تسلط اسپانیاییان و پرتقالیان در خلیج فارس و مراودۀ ایشان باایرانیان وارد فارسی شده، اکنون واحد پول نقرۀ ایران و معادل صد دینار برابر یک قران، عشر یک تومان است، (از حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به مقالۀ پول آقای پورداود در هرمزدنامه شود، پول عثمانی و عراقی که در قدیم رایج بوده و انواعی داشته، رجوع به نقودالعربیه ص 85، 95، 142 و 173- 175 شود
نام جد ابوعمر حفص بن عمر. محدث بود. (از انساب سمعانی) (از منتهی الارب). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
نام جد ابوعمر حفص بن عمر. محدث بود. (از انساب سمعانی) (از منتهی الارب). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
قدح، (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) : شکفته لاله تو ریغال بشکفان که همی به دور لاله به کف برنهاده به ریغال، رودکی، رجوع به زیغال شود، کشکول، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)
قدح، (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) : شکفته لاله تو ریغال بشکفان که همی به دور لاله به کف برنهاده به ریغال، رودکی، رجوع به زیغال شود، کشکول، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)
ریواس که بیخ آن را ریوند گویند، (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از اختیارات بدیعی)، ریواس و ریوند، (ناظم الاطباء)، رستنی باشد خودروی و مردم آن را خورند، طعم آن میخوش و بغایت نازک می شود و آن را ریواس هم می گویند، (از برهان) (از انجمن آرا)، رستنی است لطیف و سبزرنگ و با آبی ترش بشکل ساعد آدمی و برگش چون پنجۀ بط و از آن شربت سازند و آن را ریواس و ریواج نیز گویند، (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ جهانگیری)، گیاهی است که جدری و حصبه و وبا را نفع باشد و معده را قوت دهد و اکتحال عصارۀ آن جهت قوه باصره مفید است، (از منتهی الارب)، رجوع به ریواس و ریوند و تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه و گیاه شناسی گل گلاب ص 274 شود
ریواس که بیخ آن را ریوند گویند، (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از اختیارات بدیعی)، ریواس و ریوند، (ناظم الاطباء)، رستنی باشد خودروی و مردم آن را خورند، طعم آن میخوش و بغایت نازک می شود و آن را ریواس هم می گویند، (از برهان) (از انجمن آرا)، رستنی است لطیف و سبزرنگ و با آبی ترش بشکل ساعد آدمی و برگش چون پنجۀ بط و از آن شربت سازند و آن را ریواس و ریواج نیز گویند، (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ جهانگیری)، گیاهی است که جدری و حصبه و وبا را نفع باشد و معده را قوت دهد و اکتحال عصارۀ آن جهت قوه باصره مفید است، (از منتهی الارب)، رجوع به ریواس و ریوند و تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه و گیاه شناسی گل گلاب ص 274 شود
ریچاله، به معنی ریچار است، (ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث اللغات)، مربا، (فرهنگ جهانگیری)، مربای دوشابی، (از برهان: کامه) : زده گونه ریچال و ده گونه وا گلوبندگی هریکی را سزا، ابوشکور بلخی، چنان آوریدیم چیزی حقیر ز روغن ز ریچال و کشک و پنیر، شمسی (یوسف و زلیخا)، ز روغن ز ریچال و پشم و پنیر یکی کاروان ساخت آن مرد پیر، شمسی (یوسف و زلیخا)، بتکوب، ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند و ترش باشد، (لغت فرس اسدی)، طعام، (شرفنامۀ منیری)، رجوع به ریچار و ریچاله شود
ریچاله، به معنی ریچار است، (ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث اللغات)، مربا، (فرهنگ جهانگیری)، مربای دوشابی، (از برهان: کامه) : زده گونه ریچال و ده گونه وا گلوبندگی هریکی را سزا، ابوشکور بلخی، چنان آوریدیم چیزی حقیر ز روغن ز ریچال و کشک و پنیر، شمسی (یوسف و زلیخا)، ز روغن ز ریچال و پشم و پنیر یکی کاروان ساخت آن مرد پیر، شمسی (یوسف و زلیخا)، بتکوب، ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند و ترش باشد، (لغت فرس اسدی)، طعام، (شرفنامۀ منیری)، رجوع به ریچار و ریچاله شود
کنایه از اسب و اشتر و هر حیوانی تندرو باشد، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، شیر تند و این منقول است از زفان گویا (کذا)، (شرفنامۀ منیری) : ولیکن ارچه چنین است هم پدید بود خسک ز لؤلؤ مکنون و روبه از زیبال، ازرقی
کنایه از اسب و اشتر و هر حیوانی تندرو باشد، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، شیر تند و این منقول است از زفان گویا (کذا)، (شرفنامۀ منیری) : ولیکن ارچه چنین است هم پدید بود خسک ز لؤلؤ مکنون و روبه از زیبال، ازرقی
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
مطلق مربا، مربایی که از دوشاب پزند:) او را که عفت تو شایع است... و لذت ریچار تو معلوم... (روضه العقول)، مربا یا خوراکی که از چند چیز که از سازند، هر چیز که از شیر گوسفند پزند، هر سخن در هم و بر هم کلام نامربوط لیچار ریچال
مطلق مربا، مربایی که از دوشاب پزند:) او را که عفت تو شایع است... و لذت ریچار تو معلوم... (روضه العقول)، مربا یا خوراکی که از چند چیز که از سازند، هر چیز که از شیر گوسفند پزند، هر سخن در هم و بر هم کلام نامربوط لیچار ریچال