رکوح (تَ لَحْ حُ) میل کردن بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رکون. (یادداشت مؤلف). رجوع به رکون شود ادامه... میل کردن بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رکون. (یادداشت مؤلف). رجوع به رکون شود لغت نامه دهخدا
رکوح (رُ) جمع واژۀ رکح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به رکح شود ادامه... جَمعِ واژۀ رُکح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به رکح شود لغت نامه دهخدا
رکوح میل کردی بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن ادامه... میل کردی بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن تصویر رکوح فرهنگ لغت هوشیار