معنی رکود - فرهنگ فارسی معین
معنی رکود
- رکود((رُ))
- ساکن شدن، ایستادن، برجای بودن، کساد
تصویر رکود
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رکود
رکود
- رکود
- راست ایستادن ترازو، آرمیدن و بر جای بودن، آسودن، آرام شدن، ایستادن باد یا آب
فرهنگ لغت هوشیار
رکود
- رکود
- آرام گرفتن، ساکن شدن، برجای بودن، ایستادن مثل ایستادن آب یا باد، بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید