- رکانیه
- استوانی، آرمیدگی
معنی رکانیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نارک خوراکی از دانه انار
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
گاو کوهه گاو کوهان دار از جانوران
کرپک کیوسک تخته نیمکت دو کانچه سکوی سرا
بسته کار
نهایی
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
شاهتره فاغوش از گیاهان
متصل شده، انتقال داده، حمل کرده، ابلاغ شده
انتقال داده، اتصال داده شده، الحاق شده
چرنده
مینوی گرایی
کرک خاکستری از گیاهان
ارزانی آسانی زیست
فارسی گویان رفاهیت گویند که نادرست است) آسودگی آسایش بهزیستی
زیست فراخ تن آسانی
جمع زبنیه، دیوان دیوها، سرکشان، دوزخبانان، گماشتگان شاه، بد رفتاران سرکشان متمردان، مردم سخت و درشت، سرهنگان سلطانان، بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند: فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ
مونث ریاضی علوم ریاضیه جمع ریاضیات
هیرسایی
نجات داده شده خلاص کرده
هشت، درهمهاییی در قدیم که وزن ده عدد آن هشت فلک بوده است. یا آبا ثمانیه. هشت فلک (افلاک سبعه سیاره و فلک البروج)، یاجنات ثمانیه. هشت بهشت هشت خلد. یارذایل ثمانیه. دو طرف افراط و تفریط فضایل اربعه
پارسی تازی گشته گرگانج پایتخت خوارزم
منی خود بینی خودخواهی
حرکت داده جنبانده
حرکت داده جنبانده
پیروان ابو جعفر محمد بن خلیل سکاک اند که خود از شاگردان هشام بن الحکم بود در (کتاب التوحید) خود خدا را دارای پیکر دانسته است
از پارسی شکداشت پر گمانی
ابلاغ شده، متصل شده، پرورانده
رهانیده، رهاشده، نجات داده شده
دارای دستگاه های ماشینی، ماشینی شده
کراویا، گیاهی چتری با گل های سفید و تخمی شبیه زیره که مصرف دارویی دارد، شاه زیره، زیره رومی، کرویا، قرنباد
شعری که در وصف خزان و آنچه مناسب آن است گفته می شود
ظاهر شدن، هویدا شدن، آشکار شدن، مقابل سر، آشکارگی، آشکارا، آشکار