جدول جو
جدول جو

معنی رچک - جستجوی لغت در جدول جو

رچک
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، روغ، وروغ، آجل، وارغ، رغ، رجغکبرای مثال ببندد دهان خود از فرط بخل / که برناید از سینۀ او رچک (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۶)
تصویری از رچک
تصویر رچک
فرهنگ فارسی عمید
رچک
(رَ چُ)
آروغ. (فرهنگ فارسی معین). آروغ و رجک و رجغک. (ناظم الاطباء). به معنی رجعک است. (از شعوری ج 2 ص 9) :
ببندد دهان خود از فرط بخل
که برناید از سینۀ او رچک.
طیان (از شعوری).
و رجوع به مترادفات بالاشود
لغت نامه دهخدا
رچک
((رَ چَ))
آروغ
تصویری از رچک
تصویر رچک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخک
تصویر رخک
(دخترانه)
مرکب از رخ (چهره، صورت) + ک (نشانه تحبیب)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غرچک
تصویر غرچک
غرچه، نادان، کودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرک
تصویر چرک
مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
مادۀ چرب و تیرهرنگی که به سبب نشستن بدن یا لباس بر روی پوست یا لباس پیدا میشود، شوخ، شوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لچک
تصویر لچک
دستمال سه گوشه که زنان بر سر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راک
تصویر راک
گوسفند جنگی، قوچ
رشتۀ سوزن، نخ
کاسۀ آبخوری چوبی
گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه و ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرچک
تصویر کرچک
دانه ای درشت و روغن دار که روغن آن به عنوان مسهل به کار می رود، گیاه این دانه که علفی، یک ساله و از خانوادۀ فرفیون است
فرهنگ فارسی عمید
(خِ چَ)
خرچه. کاله. کالک. سبز. سفچه. کمبزه. کمبیزه. (یادداشت بخط مؤلف). میوه ای است که از بوته بعمل می آید چون هندوانه و خربزه
لغت نامه دهخدا
(پَ چَ)
قطعه. تکه. پرچه. قالب (در پنیر). پنیر پرچک، قسمی پنیر پرروغن
لغت نامه دهخدا
(غَ چَ)
غرچه. احمق و نادان. (جهانگیری از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
دهی است از بخش بلده در آمل مازندران. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 151)
لغت نامه دهخدا
(کَ چَ)
اسم ترکی خروع است. (فهرست مخزن الادویه). دانۀ بید انجیر. (ناظم الاطباء). بید انجیر. خروغ. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف). گیاهی است از تیره فرفیون ها که یکساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد گونه های پایای کرچک تا 6 متر ارتفاع دارند و در آب و هوای گرم می رویند. ارتفاع گونه های معمولی گاه به 2 متر می رسد. انواع مذکور در نقاط معتدل از جمله ایران می رویند. برگهای این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد پنجه ای شکل و دارای 5 تا 11 بریدگی عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز است. گلهایش خوشه ای و بطور متقابل با برگهای انتهایی ساقه قرار دارند و شامل دو نوع گل نر و ماده است. میوه اش کپسول و پوشیده از خار و شامل سه دانۀ روغن دار است. قد دانه ها معمولاً میان 6 تا 26 میلیمتر است و وزنشان میان 70 میلی گرم تا 1/25 گرم است. دانه هارنگهای مختلف مانند خاکستری، سیاه، سفید، قرمز و قهوه ای دارند. از دانه های کرچک روغنی به دست می آید که مصرف صنعتی و دارویی دارد. (از فرهنگ فارسی معین).
- تخم کرچک، دانۀ کرچک که از آن کرچک گیرند. (فرهنگ فارسی معین).
- روغن کرچک، روغنی که از دانۀ پوست کندۀ کرچک گیرند و مصرف صنعتی و داروئی دارد. (فرهنگ فارسی معین).
- کرچک چینی، گونه ای کرچک که بیشتر در چین و افریقا بعمل می آیدو به صورت درختچه و پایا و دارای برگهای بیضوی و کشیده است. از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه می شود. دانۀ این گونه کرچک را حب ختایی گویند، کرچک هندی. بید انجیر ختایی. دند. کرچک خطائی. حب السلاطین. حب الملوک. خروع چینی. خروع صینی. چیپال گوته. جمال گوته. شجر حب الخطا. طاریقه. (فرهنگ فارسی معین).
- کرچک خطائی یا خطایی، کرچک چینی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود.
- کرچک هندی، کرچک چینی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ترکیب کرچک چینی شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان باسگ بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 11500 گزی جنوب خاوری سردشت دارای 158 تن سکنه. آب آن از رود خانه زاب کوچک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پچک
تصویر پچک
کارد چاقو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمک
تصویر رمک
گله گاو و گوسفند و اسب، سپاه لشکر، گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنک
تصویر رنک
پارسی تازی گشته آرنگ (شعار پادشاهان و دبیران ترک ممالیک مصر)
فرهنگ لغت هوشیار
حسد، رقابت، حسادت، غبطه، غیرت انبوه، کلانریش، گروبند کژدم حسد حسادت، غلبه، غیرت حمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجک
تصویر رجک
آروغ
فرهنگ لغت هوشیار
درآمیختن، پختن خرمانک (ربیکه)، در گل انداختن شوریدگی کار کار شوریدگی، سستی ترفند (حیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چچک
تصویر چچک
گل ورد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیون ها که یکساله است و دارا برخی گونه های پایا میباشد (گونه های پایا کرچک تا 6 متر ارتفاع نیز پیدا میکند و در آب و هوای گرم میرویند)، ارتفاع گونه های معمولی کرچک به حدود 2 متر نیز میرسد. انواع مذکور در نقاط معتدل (از جمله ایران) میرویند. برگها این گیاه دارا پهنک بزرگ و منفرد و پنجه یی شکل و دارا 5 تا 11 برید گی عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز است. گلها یش خوشه یی و بطور متقابل با برگها انتهایی ساقه قرار دارد و شامل دو نوع گل نر و ماده است. گل نر کرچک شامل کاسه ای مرکب از 5 تقسیم و تعداد بسیار پرچم با میله های منشعب است گل ماده نیز شامل 5 تقسیم است و درون آن مادگی با تخمدان سه خانه قرار دارد. میوه اش کپسول و پوشیده از خار و شامل سه دانه روغن دار است. دانه کرچک نسبت بگونه های مختلف از نظر بزرگی و وزن و رنگ فرق میکند و معمولا قد دانه ها بین 6 تا 26 میلیمتر و وزن آنها بین 70 میلی گرم تا 25، 1 گرم است و رنگ آنها بالوان خاکستر سیاه سفید قرمز قهوه یی میباشد. از دانه کرچک روغنی بدست میاورند که مصارف صنعتی و دارو یی دارد خروع بید انجیر. یا تخم کرچک. دانه کرچک را گویند که از آن کرچک گیرند (کرچک) یا روغن کرچک روغنی را گویند که از دانه های پوست کنده کرچک گیرند و دارا مصارف دارو یی و صنعتی است. یا کرچک چینی. گونه ای کرچک که بیشتر در چین و هند و چین و افریقا بعمل میاید و بصورت درختچه و پایا و دارا برگها بیضو و کشیده است. از دانه های آن مانند کرچک معمولی روغن تهیه میشود کرچک هندی بید انجیر ختایی کرچک ختایی دند حب السلاطین حب الملوک خروع چینی خروع صینی چیپال چیپال گوته جمال کوته شجر حب الخطا طاریقه. توضیح: دانه این گونه کرچک را حب الخطا ئی گویند. یا کرچک خطا یی (خطائی)، یا کرچک هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرچک
تصویر پرچک
قسمی پنیر پر روغن
فرهنگ لغت هوشیار
زخم کارد و شمشیر و غیره جراحت، بریدگی ماده سفید رنگی که از زخم و دمل بیرون آید، ماده تیره رنگ و چربی که بسبب ناشستن تن یا جامه در روی پوست بدن یا لباس ظهر شود شوخ، چرکین کثیف. نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرچک
تصویر غرچک
نادان ابله احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهک
تصویر رهک
کار نیک، سخت سودن، سخت گادن، ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچک
تصویر برچک
((بَ چَ))
تیغه شمشیر
فرهنگ فارسی معین
((کَ چَ))
گیاهی است از تیره فرفیون ها که یک ساله است و دارای برخی گونه های پایا می باشد. برگ های این گیاه دارای پهنک بزرگ و منفرد و پنجه ای شکل و گل هایش خوشه ای و به طور متقابل با برگ های انتهایی ساقه قرار دارد. میوه اش کپسول دار و پوشیده از خار و ش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرچک
تصویر غرچک
((غَ چَ))
نادان، ابله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشک
تصویر رشک
حسادت، حسد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چرک
تصویر چرک
خلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لچک
تصویر لچک
مثلث
فرهنگ واژه فارسی سره
نام پرنده ای شکاری، نوعی عقاب
فرهنگ گویش مازندرانی
استخوان سینه، پرسینه ی پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی