جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غرچک

غرچک

غرچک
غَرچه. احمق و نادان. (جهانگیری از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

غرچه

غرچه
از مردم غرچستان ناحیه ای در خراسان قدیم، برای مِثال چغانی و چگلی و بلخی ردان / بخاری و از غرچگان موبدان (فردوسی - ۶/۵۳۶)، شه غرچگان بود بر سان شیر / کجا پشت پیل آوریدی به زیر (فردوسی۴/۱۸۱)
غرچه
فرهنگ فارسی عمید

کرچک

کرچک
دانه ای درشت و روغن دار که روغن آن به عنوان مسهل به کار می رود، گیاه این دانه که علفی، یک ساله و از خانوادۀ فرفیون است
کرچک
فرهنگ فارسی عمید

غرچه

غرچه
نامرد، مخنث، عنین، برای مِثال کزاین غرچگان چیست چندین گریغ / بکوشید هم پشت با گرز و تیغ (اسدی - ۲۲۲)، نادان، کودن، برای مِثال برگذر ز این سرای غرچه فریب / درگذر ز این رباط مردم خوار (سنائی۲ - ۱۳۷)، پست، زبون، کوهستانی
غرچه
فرهنگ فارسی عمید