- روییده
- رسته، گیاهی که از زمین سر درآورده و سبز شده
معنی روییده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مفعول
جاروب شده روفته
آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند
هرچیز که از روی ساخته شده باشد، محکم استوار
سر زدن از زمین، سبز شدن
آنچه از زمین بروید و سبز شود
جاروب شده، روفته
سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین، رستن، نمو کردن، رشد کردن بعضی از اجزای بدن مثلاً روییدن مو، کنایه از بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر مثلاً از گردنش سری دیگر رویید، کنایه از به وجود آمدن، ایجاد شدن، رویاندن، پروردن
Sprout
прорастать
sprießen
проростати
kiełkować
brotar
germogliare
brotar
germer
ontspruiten
לגדול
filizlenmek
অঙ্কুরিত হওয়া