- رومال
- پارچه ای که بدان روی را پاک کنند، دستمال
معنی رومال - جستجوی لغت در جدول جو
- رومال
- پارچه ای که با آن دست و روی را پاک کنند، دستمال، روپاک
- رومال ((ص فا. اِ.))
- پارچه ای که با آن روی و دست را پاک کنند، روپاک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توانگر
داستانی که به نثر نوشته شود و شامل حوادثی ناشی ار تخیل نویسنده باشد و آن اقسامی دارد. یا رمان آموزشی (تعلیماتی) داستانی شامل مطالب علمی طبیعی فلسفی. یا رمان پلیسی داستانی حاکی از حوادث دزدی جنایت و کشف آنها توسط کارآگاهان زبر دست. یا رمان تاریخی داستانی است که اساس آن مبتنی بر وقایع تاریخی باشد، یا رمان عشقی داستانی که شالوده آن بر عشق نهاده شده باشد
کسی که پارچه را آهار دهد، ابزاری که بدان پارچه را جلا دهند
ورمال آقا را دمش دادن، چیزی را برداشتن و بردن و خوردن چیوکردن سر خوراکی ریختن و یکباره آنرا تمام کردن، یا وردار و ورمال. آنکه چیزی را بر میدارد و فرار میکند
کسی که پارچه را آهار دهد، ابزاری که بدان پارچه را جلا دهند
((وَ))
فرهنگ فارسی معین
وردارنده و ورمالنده، کسی که پول یا مال اشخاص را بالا می کشد، مال مردم خور
ورمال آقا را دمش دادن: چیزی را برداشتن و بردن و خوردن، چپو کردن، سر خوراکی ریختن و یکباره آن را تمام کردن
ورمال آقا را دمش دادن: چیزی را برداشتن و بردن و خوردن، چپو کردن، سر خوراکی ریختن و یکباره آن را تمام کردن
آب دهان، آب دهان ستور روش سیرت، نظم ترتیب. آب دهان (ستور و غیره)
ریگها کسی که رمل می اندازد، فالبین
رمل ها، ریگها، جمع واژۀ رمل
روش، اسلوب
رمل فروش، ریگ فروش، کسی که رمل می اندازد و فال می بیند، فال بین، فال گیر
مالیدن بمالیدن، افشردن عصاره گرفتن، تنبیه کردن، برچیدن