- روق
- صاف، دوستی خالص
معنی روق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوبروی، اندک، برگزیده خوبرویی زیبایی
جمع برق، درخش ها، آذرخشها
ترکی کمباد آروغ در بیت ذیل از اوحدی با عیوق قافیه ظمده و شاید تسامح شاعراست: با چنین خوردن و چنین آروق که بری رخت خویش بر عیوق
دندان غروچه کردن
باد سرد، جمع خرق، درزها چاک ها، سوراخ ها جمع خرق. درزها چاکها، سوراخها
برق ها، درخشش ها، درخشندگی ها، جمع واژۀ برق
اروغ، اوروغ، اوروق، خانواده، دودمان، خویشان
جایز، مجاز، حلال
جان، روان، فروهر
رواگ
روزی
شیپور، شاخ میان تهی
لاتینی تازی گشته دوک میرک والا گاه نادانی گولی
پارسی تازی گشته راوک روان ناب دلت همره نزهتی باد دائم - کفت همدم باده ای باد راوک، پالانه، می ظرفی که در آن شراب و شیر را صاف کنند پالونه، کاسه شرابخوری
ارتقا یابنده
چشیدن، چاشنی گرفتن، آزمودن
ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی
گرامی بودن ارجمندی، چیرگی، با آبرویی
بسته، بستن، بر هم دوختن بستن دوختن مقابل فتق یا رتق و فتق بستن و گشودن دوختن و شکافتن بست و گشاد حل و عقد:) برتق و فتق امور مشغولست . (، (تصوف) رتق اشارت به وحدت حقیقه و وجود واحد بسیط و مرتبت صفات و اسما و افعال است (از اسفار 23: 3)، بسته مقابل فتق، زنی که مدخل آلت تناسلیش مسدود بود و مانع آرامش گردد
تیر انداختن
جان، نفس، آنچه مایه زندگی نفسهاست
زمانی که از طلوع آفتاب آغاز و به غروب ختم شود نهار روج مقابل شب لیل. یا روز امید و بیم قیامت رستاخیز. یا روز بخیر سلام و تعرفی است که در روز به شخصی که ملاقات کنند میگویند، شبانه روز: (او را بر تو سه روز حق مهمانی است) (کشف الاسرار 501: 2) یا روز بازار روزی که مردم در جایی جمع شوند و خرید و فروخت کنند، رونق کار و بار گرمی بازار، روزقیامت. یا روز باز خواست روز قیامت. یا روز برات روز جک. یا روز جک (چک) روز پانزدهم شعبان که روز برات است و شب این روز را شب جک و شب برات نامند. یا روز خوش ایام خوش، دوره جوانی. یا روز درنگ روز قیامت. یا روز سیاه (سیه) روز بد یوم نحس، روز ماتم، آزار تشویش. یا روز شمار روز قیامت. یا روز فراخ زمانی که بعد از طلوع صبح تا غروب را شامل است. یا روز کار روز جنگ. یا روز کوشش روز جنگ و جدال. یا روز مظالم رزو دادخواهی، روز قیامت. یا روز نام و ننگ روز جنگ و جدال، روز ساز و آواز. یا روز ننگ و نبرد روز جنگ و جدال، ظاهر آشکار، روزگار دوره فرصت: (امروز روز فلانی است)
سر شیر شیر مسکه دار، سرگشتگی، شوریده رایی، مست خوابی، سستی
از طلوع آفتاب تا غروب که هوا روشن است روز گویند
نهر بسیار عظیم که پس از سیر در خشکی وارد دریا شود و بمعنی لخت و برهنه
گیاهی است بدون برگ و بار که در میان آب روید و از آن حصیر بافند
ترس، فزع، بیم داشتن
پارسی تازی گشته رود
بوستان سبزه زار
سر خرد آمدن بخردی پس از نابخردی
طرز، طریقه، قاعده و قانون
بد آدم بد جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید. هر فرد از قوم روس
ریگ، توده گرد
نرمی، مدارا کردن، نیکوئی و مهربانی نمودن