جدول جو
جدول جو

معنی روق

روق
(تَ)
صاف و روشن گردیدن. (از ناظم الاطباء). روشن گردیدن آب و جز آن. (منتهی الارب) (ازآنندراج). صاف شدن آب. (از اقرب الموارد). صافی شدن آب. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، نیکو آمدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از دهار). خوش آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). به اعجاب آوردن. (از اقرب الموارد). بشگفت آوردن کسی را جمال کسی. (از ناظم الاطباء) ، زیاد شدن بر کسی در فضیلت و خوبی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ریخته شدن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا