- روز
- از طلوع آفتاب تا غروب که هوا روشن است روز گویند
معنی روز - جستجوی لغت در جدول جو
- روز
- مقابل شب، زمان میان طلوع تا غروب آفتاب که هوا روشن است، وقت، زمان، هر ۲۴ ساعت، شبانه روز، سالگرد امری خاص مثلاً روز زن،
زمان حاضر، عصر کنونی مثلاً مسائل روز، کنایه از حالت، وضع، کنایه از عمر، مدت حیات
روز امید و بیم: کنایه از روز رستاخیز، قیامت، روز بازخواست
روز بازپرس: روز پرسش، روز بازخواست، روز قیامت
روز بازخواست: کنایه از روز رستاخیز، روز قیامت،برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸)
روز پسین: کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز
روز جزا: کنایه از روز پاداش، روز مکافات، روز قیامت
روز درنگ: کنایه از روز توقف، روز قیامت
روز رستاخیز: روز ستخیز، روز قیامت
روز سیاه: کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت
روز سیه: کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت، روز سیاه
روز شمار: کنایه از روز حساب، روز بازخواست، روز قیامت
روز قیامت: روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز
روز مباهله: روز ۲۴ رجب سال دهم هجرت که حضرت رسول (ص) با امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از مدینه خارج شدند تا با بزرگان نصارای نجران مباهله کنند لیکن آنان از ترس نپذیرفتند و با پیغمبر صلح کردند
روز وانفسا: کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز رستاخیز
- روز ((اِ. ق.))
- زمانی که از طلوع آفتاب آغاز و به غروب آفتاب ختم شود، نهار، مقابل شب، لیل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معاش، رزق
هر سوراخ و شکاف و منفذی که در وسط دیوار باشد، سوراخی که شعاع آفتاب از راه آن بدرون آید
وجه معاش، وسیله زندگی، طعمه
خودداری از خوردن و آشامیدن که مدت شرعی آن از طلوع صبح تا غروب آفتاب است
سوراخ، شکاف، منفذ، دریچه، پنجرۀ کوچک
مربوط به روز در ترکیب با عدد مثلاً دو روزه، یک روزه،
در فقه از اعمال مذهبی، به صورت خودداری از خوردن، آشامیدن و سایر اعمالی که برای روزه دار منع شده از طلوع صبح تا غروب آفتاب، صوم، روزه دار مثلاً امروز روزه بودم
روزه گشودن: روزه گشادن، کنایه از باز کردن روزه با خوردن غذا، افطار کردن
روزۀ مریم: روزۀ سکوت که حضرت مریم به آن مامور شد، خاموشی و سکوت
در فقه از اعمال مذهبی، به صورت خودداری از خوردن، آشامیدن و سایر اعمالی که برای روزه دار منع شده از طلوع صبح تا غروب آفتاب، صوم، روزه دار مثلاً امروز روزه بودم
روزه گشودن: روزه گشادن، کنایه از باز کردن روزه با خوردن غذا، افطار کردن
روزۀ مریم: روزۀ سکوت که حضرت مریم به آن مامور شد، خاموشی و سکوت
رزق و خوراک هرروزه، غذای روزانه، توشه، کنایه از نصیب، قسمت
توشه، غذای روزانه، نصیب، بهره
((زِ))
فرهنگ فارسی معین
یکی از شعائر مذهبی است و آن خودداری از آشامیدن و خوردن سایر مبطلات مربوط به آن است از اذان صبح تا اذان مغرب
ظهور، آشکار شدگی، پیدائی
جمع درز، پارسی تازی گشته درزها شکاف های دوخته
نمایش، نشان دادن
پر خور
سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی
نمایان شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن
جمع غرز، پا گیر های چرمین
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خوشبخت، بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام اصلی سلمان فارسی از یاران معروف پیامبر (ص)، نام اصلی ابن مقفع دانشمند معروف ایرانی قرن دوم
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
روز به روز پیشرفت کننده، آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار
ابستروکسیون
زمانه، عصر
آکتوآلیته
روز بخیر
روز بخیر
آخرت، قیامت