ده کوچکی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان که در 6هزارگزی راه بهقانه رود و 8هزارگزی راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است و10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان که در 6هزارگزی راه بهقانه رود و 8هزارگزی راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است و10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت از شهرستان سیرجان واقع در 40هزارگزی خاور بافت و شمال شصت پیچ جواران. منطقۀ کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات عمده آن غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است. مزارع زمین انجیر، کشکوئیه و باغ شاه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت از شهرستان سیرجان واقع در 40هزارگزی خاور بافت و شمال شصت پیچ جواران. منطقۀ کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات عمده آن غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است. مزارع زمین انجیر، کشکوئیه و باغ شاه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 22هزارگزی جنوب سرباز و در کنار راه سرباز به فیروزآباد. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تامین میشود و محصولات عمده اش غلات و خرما و برنج، و شغل اهالی زراعت است و سکنه از طایفۀ سرباز هستند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 22هزارگزی جنوب سرباز و در کنار راه سرباز به فیروزآباد. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تامین میشود و محصولات عمده اش غلات و خرما و برنج، و شغل اهالی زراعت است و سکنه از طایفۀ سرباز هستند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام یکی ازبخشهای پنجگانه شهرستان لاهیجان است. این بخش در قسمت شرقی گیلان و یکی از بزرگترین بخشهای استان یکم واقع، و حدود آن بدین قرار است: از طرف شمال و شمال شرقی به دریای خزر و از طرف جنوب به خطالرأس ارتفاعاتی که بین گیلان و شهرستان قزوین قرار دارد محدود است و شهرستان شهسوار در شرق و بخش لنگرود و دیلمان در غرب آن واقع است. قسمت جنوبی بخش کوهستانی خوش آب و هوا و سردسیر، و قسمت شمالی که در ساحل دریای خزر و جلگه واقع است مانند گیلان معتدل و مرطوب است. محصول عمده قسمت جلگه، برنج و چای و ابریشم و کنف، و محصول قسمت کوهستانی غلات و فندق است. آب قرای جلگۀ آن ازرودخانه های پلرود و شلمانرود و خشک رود و سیاهکل رود و سامان رود، و آب دیه های کوهستانی آن از چشمه سار و رودخانه های محلی تأمین میشود. این بخش از یازده دهستان بشرح زیر تشکیل شده است: حومه، املش، پلرودبار، رحیم آباد، سیارستاق، قشلاقی، سیاهکل رود، اوشیان، اشکوروسطی، اشکور پایین، سیارستاق ییلاقی و سمام. جمع دیه های بخش 402 آبادی بزرگ و کوچک، و جمع سکنۀ آن در حدود 87000 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نام یکی ازبخشهای پنجگانه شهرستان لاهیجان است. این بخش در قسمت شرقی گیلان و یکی از بزرگترین بخشهای استان یکم واقع، و حدود آن بدین قرار است: از طرف شمال و شمال شرقی به دریای خزر و از طرف جنوب به خطالرأس ارتفاعاتی که بین گیلان و شهرستان قزوین قرار دارد محدود است و شهرستان شهسوار در شرق و بخش لنگرود و دیلمان در غرب آن واقع است. قسمت جنوبی بخش کوهستانی خوش آب و هوا و سردسیر، و قسمت شمالی که در ساحل دریای خزر و جلگه واقع است مانند گیلان معتدل و مرطوب است. محصول عمده قسمت جلگه، برنج و چای و ابریشم و کنف، و محصول قسمت کوهستانی غلات و فندق است. آب قرای جلگۀ آن ازرودخانه های پلرود و شلمانرود و خشک رود و سیاهکل رود و سامان رود، و آب دیه های کوهستانی آن از چشمه سار و رودخانه های محلی تأمین میشود. این بخش از یازده دهستان بشرح زیر تشکیل شده است: حومه، املش، پلرودبار، رحیم آباد، سیارستاق، قشلاقی، سیاهکل رود، اوشیان، اشکوروسطی، اشکور پایین، سیارستاق ییلاقی و سمام. جمع دیه های بخش 402 آبادی بزرگ و کوچک، و جمع سکنۀ آن در حدود 87000 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان رویدر بخش بستک از شهرستان لار واقع در 125هزارگزی شمال شرقی بستک و غرب کوه کردسیاه، منطقه ای است جلگه ای و گرمسیر، و سکنۀ آن 245 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و خرما، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) ابوموسی اصفهانی گوید: ناحیه ای است از طسوج اصفهان و آن مشتمل بر دیه های بسیار است و جماعتی از اهل علم در آنجا سکنی دارند، (از معجم البلدان) نهری است شیرین و گوارا از چشمۀ رود ایج اصطهبانات که آن را چشمۀ رودبار نیز گویند، (فارسنامۀ ناصری) موضعی است در دروازۀ طابران در طوس، (از معجم البلدان) دیهی است از دیه های بغداد، (از معجم البلدان) موضعی است از مرو شاهجان، (از معجم البلدان) محله ای است به همدان، (از معجم البلدان) ناحیه ای است از بلخ، (از معجم البلدان)
دهی است از دهستان رویدر بخش بستک از شهرستان لار واقع در 125هزارگزی شمال شرقی بستک و غرب کوه کردسیاه، منطقه ای است جلگه ای و گرمسیر، و سکنۀ آن 245 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و خرما، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) ابوموسی اصفهانی گوید: ناحیه ای است از طسوج اصفهان و آن مشتمل بر دیه های بسیار است و جماعتی از اهل علم در آنجا سکنی دارند، (از معجم البلدان) نهری است شیرین و گوارا از چشمۀ رود ایج اصطهبانات که آن را چشمۀ رودبار نیز گویند، (فارسنامۀ ناصری) موضعی است در دروازۀ طابران در طوس، (از معجم البلدان) دیهی است از دیه های بغداد، (از معجم البلدان) موضعی است از مرو شاهجان، (از معجم البلدان) محله ای است به همدان، (از معجم البلدان) ناحیه ای است از بلخ، (از معجم البلدان)
جایی که در آن رود خانه بسیار جاری باشد، (برهان قاطع)، جایی که رودهای بسیار دارد، (فرهنگ نظام) (از آنندراج)، جایی که درآن نهرها و رودخانه های زیاد جاری باشد، (ناظم الاطباء)، رودخانه های بزرگ، (برهان قاطع)، رود خانه بزرگ و نهر عظیم، (ناظم الاطباء) : بدو گفت مردی سوی رودبار برود اندرون شد همی بی شنار، ابوشکور، پیاده همی شد ز بهر شکار خشنسار دید اندر آن رودبار، فردوسی، از آن سوکواران پرهیزگار بیامد یکی تا لب رودبار، فردوسی، ابر بینی فوج فوج اندرهوا در تاختن آب بینی موج موج اندر میان رودبار، منوچهری، فروماند آنجا دلش شرمسار که گردد برهنه در آن رودبار، شمسی (یوسف و زلیخا)، ز بس رودخیزان لب رودبار نشانده ز رخسار گیتی غبار، نظامی، شب و روز بر طرف آن رودبار دواسبه همی راند، بر کوه و غار، نظامی، از این سیلگاهم چنان ده گذار که پل نشکند بر من از رودبار، نظامی، یکی دیدم از عرصۀ رودبار که پیش آمدم بر پلنگی سوار، سعدی (بوستان)، ، لب آب، (شرفنامۀ منیری)، ساحل رودخانه، کنار رود: سپه بود سرتاسر رودبار بیاورد کشتی و زورق هزار، فردوسی، برفتند هر پنج تا رودبار ز هر بوی و رنگی چو خرم بهار، فردوسی، ، جدولهای آب، (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
جایی که در آن رود خانه بسیار جاری باشد، (برهان قاطع)، جایی که رودهای بسیار دارد، (فرهنگ نظام) (از آنندراج)، جایی که درآن نهرها و رودخانه های زیاد جاری باشد، (ناظم الاطباء)، رودخانه های بزرگ، (برهان قاطع)، رود خانه بزرگ و نهر عظیم، (ناظم الاطباء) : بدو گفت مردی سوی رودبار برود اندرون شد همی بی شنار، ابوشکور، پیاده همی شد ز بهر شکار خشنسار دید اندر آن رودبار، فردوسی، از آن سوکواران پرهیزگار بیامد یکی تا لب رودبار، فردوسی، ابر بینی فوج فوج اندرهوا در تاختن آب بینی موج موج اندر میان رودبار، منوچهری، فروماند آنجا دلش شرمسار که گردد برهنه در آن رودبار، شمسی (یوسف و زلیخا)، ز بس رودخیزان لب رودبار نشانده ز رخسار گیتی غبار، نظامی، شب و روز بر طرف آن رودبار دواسبه همی راند، بر کوه و غار، نظامی، از این سیلگاهم چنان ده گذار که پل نشکند بر من از رودبار، نظامی، یکی دیدم از عرصۀ رودبار که پیش آمدم بر پلنگی سوار، سعدی (بوستان)، ، لب آب، (شرفنامۀ منیری)، ساحل رودخانه، کنار رود: سپه بود سرتاسر رودبار بیاورد کشتی و زورق هزار، فردوسی، برفتند هر پنج تا رودبار ز هر بوی و رنگی چو خرم بهار، فردوسی، ، جدولهای آب، (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در 14هزارگزی جنوب شرقی رشت و یک هزارگزی جنوب دوشنبه بازار. منطقۀ جلگه ای است و هوایی معتدل و مرطوب دارد. سکنۀ آن 1752 تن است. آب آن ازنهر خمام رود که از شعب سفیدرود است تأمین میشود. محصولش برنج و ابریشم و چای، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در 14هزارگزی جنوب شرقی رشت و یک هزارگزی جنوب دوشنبه بازار. منطقۀ جلگه ای است و هوایی معتدل و مرطوب دارد. سکنۀ آن 1752 تن است. آب آن ازنهر خمام رود که از شعب سفیدرود است تأمین میشود. محصولش برنج و ابریشم و چای، و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)