جدول جو
جدول جو

معنی رواوه - جستجوی لغت در جدول جو

رواوه
ابر ابر سفید
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
فرهنگ لغت هوشیار
رواوه
رباب، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روانه
تصویر روانه
اجرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رواگه
تصویر رواگه
شایعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رجاوه
تصویر رجاوه
امید داشتن امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخاوه
تصویر رخاوه
سستی نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایه
تصویر روایه
باز گفت باز گفتن، آبکشیدن آب بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانه
تصویر روانه
جاری، راهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواغه
تصویر رواغه
کشتیگاه میدان کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواحه
تصویر رواحه
شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواچه
تصویر رواچه
نوعی از انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانه
تصویر روانه
در حال رفتن، رونده، جاری
روانه شدن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه گشتن
روانه گشتن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه شدن
روانه کردن: روانه ساختن، روان کردن، راهی کردن، گسیل کردن، فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روانه
تصویر روانه
زود، فوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روانه
تصویر روانه
((رَ نِ))
روان، راهی، ارسال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواه
تصویر رواه
جمع راوی، باز گویندگان، چمانیان (ساقیان)، آب برکشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواه
تصویر رواه
طعام زندانیان، غذای زندانیان و اسیران
فرهنگ فارسی عمید