جدول جو
جدول جو

معنی روانکاو - جستجوی لغت در جدول جو

روانکاو
(دَ / دِ)
آنکه متخصص وصاحب نظر در روانکاوی باشد. رجوع به روانکاوی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روان کاوی
تصویر روان کاوی
دانش بررسی حالات روانی، روابط خانوادگی و گذشتۀ بیمار برای درمان اختلالات روانی او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روان کاو
تصویر روان کاو
متخصص در روانکاوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
آنچه در موقع خوابیدن بر روی خود می اندازند مانند لحاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روان کاه
تصویر روان کاه
آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح می شود، امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده می سازد، کاهندۀ روان، روان فرسا، جان کاه، جان گزا
فرهنگ فارسی عمید
(رُ نُ)
نام رودی است در جنوب شرقی امریکای شمالی که از جنوب غربی ایالت ویرجینیا سرچشمه میگیرد و بطرف جنوب شرقی جریان پیدا میکند و به خلیج آلبمارل سوند میریزد. رجوع به دائره المعارف بریتانیکا و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جمع واژۀ روان است که نفوس باشد، چه روان به معنی نفس است. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). رجوع به روان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
چیزی که در خواب بر رو اندازند مثل لحاف و پتوو شمد و غیر آنها. (فرهنگ نظام). مقابل زیرانداز.
- امثال:
زیراندازش زمین است و رواندازش آسمان، نظیر: آه ندارد با ناله سودا کند، یعنی بی نهایت بی چیز است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رامگا، رانگا، اصطلاح مطبعه است و آن بر سینی مانندی اطلاق شود که صفحات چیده شدۀ حروف را برای نقل از مکانی بمکان دیگر بر روی آن قرار دهند و ظاهراً کلمه روسی است
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ گَ تَ / تِ)
کاهندۀ روان. آنکه یا آنچه باعث کاهش و فرسایش روان باشد. کاری صعب که روح را کسل و آزرده وفرسوده کند. روان فرسا. جانکاه. جانگزا:
وز عون تو روید چو گیا لعل ز خاره
و آن زهر روانکاه شود نوش گواره.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(رَ)
تحلیل روحی. طریقه ای برای یافتن علت جنون یا مالیخولیا و مانند آن در بیماری با تفحص وقایع و حوادث واردآمده بر او در مدت عمر وی، و اساس آن بر این فرضیه استوار است که اعمال غیرعادی انسان مربوط به امیال بظاهر سرکوفته و اقناع نشده ای است که در خفایای مجهول ضمیر انسان فعالیت و پایداری میکنند و باعث اعمال و افعال غیرطبیعی در انسان میگردند. مؤسس اصلی این طریقه فروید دانشمند معروف اتریشی است. رجوع به دائره المعارف بریتانیکا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
چیزی که در خواب بر رو اندازند مثل لحاف و پتو و شمد و غیر آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانشاد
تصویر روانشاد
شاد روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانکاه
تصویر روانکاه
جانکاه، کاهنده روان، جانگزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانکاوی
تصویر روانکاوی
تجزیه و تحلیل روحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روان کاوی
تصویر روان کاوی
روشی در روان، شناسی و درمان بیماری های روانی که اساس آن کاوش در گذشته بیمار، روابط خانوادگی، عشق و رویاهای او برای یافتن علت بیماری است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
آنچه که به هنگام خواب به روی خود اندازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واکاو
تصویر واکاو
آنالیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روانداز
تصویر روانداز
لحاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
Psychoanalytically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
de manière psychanalytique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
באופן פסיכואנליטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
मनोविश्लेषणात्मक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
secara psikoanalitik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
อย่างจิตวิเคราะห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
psychoanalytisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
психоаналітично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
psicoanalíticamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
psicoanaliticamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
psicanaliticamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
psychoanalitycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
psychoanalytisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
психоаналитически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور روانکاوانه
تصویر به طور روانکاوانه
精神分析的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی