جدول جو
جدول جو

معنی روان کاوی

روان کاوی
روشی در روان، شناسی و درمان بیماری های روانی که اساس آن کاوش در گذشته بیمار، روابط خانوادگی، عشق و رویاهای او برای یافتن علت بیماری است
تصویری از روان کاوی
تصویر روان کاوی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با روان کاوی

روان کاوی

روان کاوی
دانش بررسی حالات روانی، روابط خانوادگی و گذشتۀ بیمار برای درمان اختلالات روانی او
روان کاوی
فرهنگ فارسی عمید

روانکاوی

روانکاوی
تحلیل روحی. طریقه ای برای یافتن علت جنون یا مالیخولیا و مانند آن در بیماری با تفحص وقایع و حوادث واردآمده بر او در مدت عمر وی، و اساس آن بر این فرضیه استوار است که اعمال غیرعادی انسان مربوط به امیال بظاهر سرکوفته و اقناع نشده ای است که در خفایای مجهول ضمیر انسان فعالیت و پایداری میکنند و باعث اعمال و افعال غیرطبیعی در انسان میگردند. مؤسس اصلی این طریقه فروید دانشمند معروف اتریشی است. رجوع به دائره المعارف بریتانیکا شود
لغت نامه دهخدا

روغن کاری

روغن کاری
مالیدن یا داخل کردن روغن مخصوص ماشین میان چرخ، دنده ها و میله های ماشین برای روان شدن و جلوگیری از اصطکاک و ساییدگی آن ها
روغن کاری
فرهنگ فارسی عمید

روان کاه

روان کاه
آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح می شود، امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده می سازد، کاهندۀ روان، روان فرسا، جان کاه، جان گزا
روان کاه
فرهنگ فارسی عمید

روانکاو

روانکاو
آنکه متخصص وصاحب نظر در روانکاوی باشد. رجوع به روانکاوی شود
لغت نامه دهخدا