- روانه
- اجرا
معنی روانه - جستجوی لغت در جدول جو
- روانه
- جاری، راهی
- روانه
- در حال رفتن، رونده، جاری
روانه شدن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه گشتن
روانه گشتن: روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه شدن
روانه کردن: روانه ساختن، روان کردن، راهی کردن، گسیل کردن، فرستادن
- روانه
- زود، فوری
- روانه ((رَ نِ))
- روان، راهی، ارسال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند، حشره ای با بدن کشیده و باریک و بالهای پهن پوشیده از پولکهای رنگارنگ
سوراخی که در بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و به زیر آیند
اجازه، جواز، مجوز
حشره ایکه دارای بالهای نازک رنگین که روی گلها می نشیند
خیری صحرایی، نوعی شتر ماده
حشره ای با بال های نازک رنگین که روی گل ها و گیاهان می نشیند و شیرۀ آن ها را می مکد، شاه پرک، پروانۀ روز،
آلتی پره دار که دور خود بچرخد مثلاً پروانۀ هواپیما، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های ماهور، همایون و راست پنجگاه
اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، مجوّز، لهی، پروانچه، جواز برای مثال روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم / پروانه را چه حاجت «پروانهٴ» دخول (سعدی۲ - ۴۷۹)
پروانک، فرانک، جانوری درنده شبیه شغال، سیاه گوش، چاوش، برای مثال پروانه وار بر پی شیران نهند پی / گر باید از کفلگه گوران کبابشان (خاقانی - ۳۳۰)
حشرۀ بال دار کوچکی که شب ها گرد چراغ یا شمع می گردد و گاه در شعلۀ شمع می سوزد، پروانۀ شب، برای مثال دیدی که خون ناحق پروانه شمع را / چندان امان نداد که شب را سحر کند (حکیم شفائی)
پروانۀ اتومبیل: ابزاری پره دار در خودرو که جلو موتور و پشت رادیاتور قرار دارد و به وسیلۀ تسمه می چرخد و آب داخل رادیاتور را سرد می کند
آلتی پره دار که دور خود بچرخد مثلاً پروانۀ هواپیما، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های ماهور، همایون و راست پنجگاه
اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، مجوّز، لهی، پروانچه، جواز
پروانک، فرانک، جانوری درنده شبیه شغال، سیاه گوش، چاوش،
حشرۀ بال دار کوچکی که شب ها گرد چراغ یا شمع می گردد و گاه در شعلۀ شمع می سوزد، پروانۀ شب،
پروانۀ اتومبیل: ابزاری پره دار در خودرو که جلو موتور و پشت رادیاتور قرار دارد و به وسیلۀ تسمه می چرخد و آب داخل رادیاتور را سرد می کند
بیمارستان، تیمارستان
نوشته ای رسمی که به دارنده آن اجازه کار معینی را می دهد مثل پروانه وکالت، جواز، اجازه نامه، حکم، فرمان پادشاهان
دلیل، رهبر، یکی از گوشه های همایون
اسبابی به صورت چرخ پره دار چرخان یا پنکه مثل پروانه کشتی
سوراخی که در بام خانه درست کنند و از آنجا روی بام بروند، دروار
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
جوان، گل جوانه، اندام نورس فشرده و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد
شایعه
رصانت استواری
هر وسیله ای که مطلب یا خبری را به اطلاع مردم برساند و بمعنای حسرت و اندوه
باز گفت باز گفتن، آبکشیدن آب بردن
ابر ابر سفید
جریان سیلان
مربوط به روز، هر روزه، روز به روز
یک انار